8 اسلاید صحیح/غلط توسط: tedd انتشار: 2 سال پیش 96 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
P1🧸✨
من ات هستم
15سالمه
تا 5 سالگی تو پرورش گاه بودم تا اینک یه زوج گی منو به سرپرستی قبول کردن
یعنی اینک من دوتا بابا دارم و دوتاشونم خوانندن و عضو یه اکیپن ( نامجین) من خیلی به سپک رپ علاقه داشتم برای همین مدرسه ای رفتم ک رپ و وکال و ساز و به همراه سبکای دیگ یاد میداد مدرسه ی استسناعی ای عه یعنی با توحه به سطح میری سر کلاس ن سنت اما افراد بزرگ تر از ۱۸ سال توی اون ردیف سمت چپ کلاس و افراد زیر ۱۸ سال ردیف سم راست
خلاصه ک فرد محبوبیم تو ملاس و معمولا کسی باهام مشکل نداره با همه ی بچه های مدرسه هم تغریبا دوستم از سطحب های دیگ گرفته تا سطح خودمون همه هم منو به چشم یه دختر گیوت و مهربون میبینن ک خیلی کوچولو عه
باباهام یکیشون کیم نامجون و اون یکی کیم سوکجین هستش و من کیم ات هستم
دختر همیشه شادیم و با عمو هام یونکی و جیهوپ هم رابطم خوبه با جیمین و تهیونگ تغریبا مثل دوست رفتار میکنم
ولی از جونگ کوک خجالت میکشم
ویو ات :
بعد کلی اصرار نامجون و جین به وعده ی شیر کاکائو و نوتلا از خواب پاشدم صورتمو شستم و هودی سفیدمو تنم کردم و روش یه تیشرت لش مشکی پوشیدم و کلاه هودیمو ازش دراوردم تا مشخص باشهشلوار زابدار مشکیمو با چکمه های مشکیم پوشیدم و رفتم حلو اینه خیلی کم زیر چشم کانسیلر زدم و فر مژه و یکم در حدی ک رنگ لبام برگرده رژ لب وخط چشم بعدم دو تیکه ی کوچیکی از جلو ی موهامو خرگوشی طور بستم ماسک مشکیمو زدم و بعد برداشتن کولم از اتاق اومدم بیرون کیفمو گزاشتم رو میز ک جین تغزیه مو گزاشت توش و نشست سر صفره نامجون از تو اتاقش درمو و گفت تو راه بخورم صبحونمو چون دیرش شدع کیفمو برداشتم و شیکاکائومو با ساندویچی ک جین برام درست کرده ک تو راه بخورم اول شیر کاکائومو باز کردم داشتم میخوردن ک رسیدیم
نامجون : رسیدیم . با کسی دعوا نکن ، به درس گوش بده ، زیاد شیطنت نکن ، از بغل کوکم تکون نخورد
ات: بابا تو ک میدونی من از اون خجالت میکشم بعدم من با همه خوبمو و با کسی دعوا نمیکنم درسمم با شیطنت قول نمیدم بت
بعدم سریع گونشو بوسیدم و از ماشین زدم بیرون ک نتونه چیزی بم بگه قوطی خالی شیر کاکائومو انداختم تو سطل اشغال و لقمه مو دراوردم همون طور ک میخورم راه میرفتم ک رسیدم به کلاس سر جام نشستم ک همه دورم جمع شدن داشتیم حرف میزدیم ک لیا اومد اون دختری بود ک همه باهاش بد بودن بخواطر اینک از لحاظ ذهنی مشکل داشت و پیش من میشست تا نشست همه بچه ها رفتن
ک معلم اومد
هرچی نکاه کردم حونگ کوک و ندیدم نکنه اتفاقی افتاده باشه استاد داشت حضور غیاب میکرد ک رسید ک جونگ کوک
استاد : جونگ کوک کجاس
ات : استاد میشه یه دقیقع بیام پیشتون ؟
استاد : بله بیا
ات در گوش استاد : من نمیدونم چ اتفاقی افتاده اکه اجازع بدین من برن بهش زنگ بزنم ببینم کجاس
استاد : نه لازم نکرده خوشم میاد
یک ربع بد سر کلاس گوشیم زنگ خورد
جونگ کوک بود جواب دادم : بله
یه اقایی : ببخشید خانوم این عاقا تو استگاه اتوبوس بیهوش شده این اخرین شماره بود لطف کنین خودتونو برسونید
ات : بله بله حتما الان
کیفمو برداشتم و با سرعت از کلاس زدم بیرون صدا زدنای معلممونو میشنیدم اما اهمیتی ندادم یکم ک فکر کردم دیپم من نمیدونم باید کجا برن کدوم استگاه اتوبوس زنک زدم و گفت کجا باید بیام دنبالش منم رفتم وقتی پیداش کردم هنوز خواب بود از مردم دور و اطرافش تشکر کردم و راهیشون کردن برن خونشون هوا سرد بود اومدم زیپ سوییشرتشو ببندم ک صدایی و شنیدم به همون تیکه دست زدم صدای قرص اومد ولی اون ک قرصی نمیخوره قرص و دراوردم پشتش نوشته بود قرص کافئن و بسته جز یکی دوتا دیگ چیزی توش نداش حدس زدم چند وقته بخواطر درسا و تمرین اهنگ جدید و کنسرت نخوابیده و با اینا خودشو سر پا نگه داشته زنک زدم به رانندش مارو برد خونش به جین کفتم گفت پیشش بمونم تاحالش بهتر شه خودش به مدرسه میگه بعد اینک راننده گزاشتش رو تخت خوابش و رفت بیرون منم سوییشرتشو دراوردم و روش پتو کشیدن تیشرد و شلوار دمپا کش راحتی تنش بود منم خودمو اذیت نکردم رفتم تیشرت روی هودیمو تنم کردم و هودیمو دراوردم و شلوارمو با یکی از شلوارک تا پایین زانو عوض کردم و دوکوشی بودن موهامو گزاشتم بمونه و همشو از پشت باهم بستم و رفتم اشپزخونه یه سوپ همون طور ک جین گفت درست کردم هیلی خوشمزه نشد ...
... درواقع افتضاح بود سووو ریختمش دو و به حین گفتم سوپ بپزه بفرسته اونم گفت دیوونه نی این کارو بکنه از بیرون سفارش بدم سفارش دادم تا بیاره رفتم یه سر به حونگ کوک بزنم دیدم بیدار شده و داره کلشو میخارونه و هیلی گنگ و گیجه ک یهو متوجه من شد هول شدم و با خجالت بهش سلام دادم
ات: سلام تو استگاه اتوبوس خوابیده بودی بهم زنک زدن منم اومدم زنک زدم رانندت اوردمون تا اینحا حینم گفت بمونم تا بهتر شی الانم سوپ برات سفارش دادم بیارن و با خجالت زیاددددد گوشه ی شلوارکمو نو مشتم جمع کرده بودم بهم خندید و گفت میره حموم تا اینو گفت سریع با دو از تو اتاق حیم شدم و رفتم بیرون سوپ و اورده بودن تحویل گرفتم و براش تو یه ظرف کشیدم و گزاشتم رو میز و از حموم اومد یه شلوار دمپا کش طوسی با یه تیشرت لش طوسی تنش بود و داشت با حوله ی کوچسکس موهاشو خوشک میکرد پشت میز نشست و کاسه سوپ و گزاشتم جلوش نمیدونستم باید چیکار کنم ک خجالتم و نشون ندم نمیخواستم پیشش بشینم چون از خجالت اب میشدم و میترسیدم بی ادبی و بیشعوری باشه اگه از اتاق برم بیرون ک با حرفی ک زد نجاتم داد
جونگ کوک: جین بهم گفته با نامجون میره مسافرت و من تورو به عنوان نخود سیاه نگه دارم نبرنت با خودشون😂
ات: ععهههه( پاشو یکم میکوبه زمین) بد جنسا به طور مستقیم پیچوندنمممم اهههه
جونگ کوک : باشه بچه فشار نخور بشین خودتم سوپ بخور
بع قیافه ی کلافه ی کیوت به خودم گرفتم و نشستم برام تو بشقاب سوپ کشید و دوتا قاشق باب اسفنجی و پاتریک جلوم گرفت ک انتخواب کنم قیافه ی لجبازم جاشو با لبخند عوض کرد و عین بچه ها ک دعواشوت یادشون میره پاتریک و انتخواب کردم و با خوشخالی شروع کردم به خوردن ک
جونگ کوک : امروز ساعت ۷ کلاس اضافه داریم ک امتحان میگیرن
ات : امتحان کدوم درس؟
جونگ کوک : درس ریاضی
ات : وایییی نهههه ترو خدا حال ندارمنممم
جونگ کوک : نامجون هیونگ ابرو هاتو میتراشه
ات : اگم بفهمه دفه قبل ۲/۲۵ از ده گرفتم ریشمو از ته میتراشه
جونگ کوک :😂😂😂😂
خوردی بورو حاضر شو تا برسیم مدرسه ساعت ۷ شده در ضمن هیونگ لباساتو با کتاباتو اورده خواستی عوض کنی تو اون اتاق بنفشس
ات : مرسی
بعد تموم شدن غذا رفتن حاضر شم
یه هودی مشکی لش گنده ی گنده با یه شلوار بگی زقالی و یه الستار مشکی پوشیدم موهامو از پشت سرم کوجه کردم و چند تیکشو گزاشتم تو صورتم جوری ک گوجه ی موهام دقیقا پشت سرم بود ن بالای سرم گوشیمو گزاشتم جیبم لوازم ارایشمم اورده بودن یکم کرم زدم با فر مژه خط چشم و یه رژ کالباسی طور از اتاق زدم بیرون
کوک یه هودی لش مشکی با شلوار زابدار بگی زقالی پوشده بود با یه جردن سفید مشکی ک هیکلش و خیلی گنده تر نشون میداد موهاشم نصوشو از بالا بسته بود و یکمش تو صورتش بود دستشو انداخت دور گردنم و رفتیم بیرون تو ماشینش نشستم و گوشیمو دستم گرفتم و با رفیقام چت میکردم ک یه پسره مزاحم پیام داد
ک من خارجی ام فرانسوی ام
ک لبخند ژکوندم ( ملیح ) تبدیل به لبخند شیطنت امیز شد
ات و پسره تو چت
ات : خب به عنم
پسره : به سازمان ملل میگم
ات : بگو ، منم میگم تو یه ادم چسخلی ک میای پیوی کسی ک نمیشناستت میگی فرانسوی ای خب چیمار کنم الان ؟ دعوت نامه بفرستم بیای ایران برینم برات بری ؟
درضمن عاقای سوجون از فرانسه خُنُک بازیاتو ببر جای دیگ حوصله تورو ندارم
پسره : ناراحت شودم
ات : بگم برام مهم نی ناراحت میشی ؟
پسره : اره
ات : پس برام مهم نی
جونگ کوک : با کی چت میکنی این طوری بدجنس میخندی ؟
ات : یه پسره اوسکل اومده میکه خارحی ام فرانسوی ام منم یکم اذیتش کردم ک کوک کوشیو از دستم گرفت و همشو خوند
کوک : بدبختو چرا انقدر اذیت کردی شاید میخواسته باهات دوست شه
ات : تیرش به سنگ خورده من کرمو از اب درومدم 😂
بعد یه عالمه حرف زدن درباره این پسره اوسکل رسیدیم مدرسه از ماشین پیاده شدیم و کوله پشی هامونو انداختیم کولمونو رفتم تو کلاس استاد بعد حضور غیاب برگه هارو پخش کرد هیچی بلد نبودم یعن یمیدونستم از چه راه حلی باید برم اما بلد نبودم اون راه حل و چطوری حل کنم هرچی بلد بودم و نوشتم ک ورقع رو ازم گرفتن گفتن میتونیم بریم تو حیاط رفتم تو حیاط سمت بوفه دوتا بستنی گرفتم و رفتم پیش کوک ک تنها بود چون این کلاس اضافه ها دوستای کوک نمیان تنها کسایی ک میان سه چهار تا دخترن ک کوک زیاد با اونا حال نمیکنه اونا هم خیلی با کوک حال نمیکنن یکی از بشتنی هارو دادم بهش با قاشقش و نشستم پیشش بستنی مونو خوردیم و رفتیم تو کلاس استاد ورقه هارو داد با دیدم نمرم نمیدوتچنستم گریه کنم یا بخندم کوک از اون ردیم خم شده بود ببینه من نمرن چند شده اخر خودم یکم ورقه رو گرفتم سمتش بچه سقط شد وقتی ورقمو دید تلاش کرد جلو خندشو بگیره
ات: چن صدم بهتر شدم 😂😂😂😂😂
کوک : نامجون شی میکشتتت😂😂😂حلواتو میپزم برات نکه میدارم زندکی بعدی میدم بت😂😂😂
بعد این همه حرف زدن رفتیم خونه کوک ک تلفنش زنک خورد
چیییییییی؟ یعنی چیییی.............نه نه نه نه این امکان ندارههههه.................لیاااا بسهههه بشیننننن....... دیگ تحمل ندارم
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
گشنگه✨💗
ژدژدبدژتیتیتتی مرسییییییی
❤️❤️❤️