࿙֎𝚂𝚞𝚗 𝚊𝚝 𝚗𝚒𝚐𝚑𝚝֍࿚¹³

کاور تست•-•

بعدی:))

توی آینه یه نگاه به کاترین کردم صورتشو برانداز کردم..زیر چشماش گود افتاده بود و تند تند باز و بستشون میکرد..چطور متوجه نشدم؟یعنی ازش بپرسم چرا؟..هوففف اخه نمیتونم..عاااح ریچل بس کن با این غرورت..یجا هم که بدردت نخورده اصلا چرا...عاااییی//+اهم(سرفه الکی)..کاترین دیشبو خوب نخوابیدی؟//با این سوالم چان نگاهشو به آینه داد که کاترینو ببینه و کاترینم که انگار نمی‌خواست جواب سوالمو بده با صدایی که از ته چاه درمیومد با لکنت جوابمو داد(کاترین#)//#چ..چطور مگه؟+زیر چشمات گود افتاده #ع..عاا خ..خب من میکاپ نمیکنم بخاطر همون کامل مشخصه چیزی نیست +جواب سوالمو ندادی _اره خب بگو اتفاقی افتاده؟#نهه چیزی نیست دیشبو کم خوابیدم و امروزم یه اتفاقی واسم افتاد و حالم بد شد مثل اینکه به چشمام فشار اومده چون الانم اصلا قدرت باز نگه داشتنشونو ندارم//بعدشم سرشو انداخت پایین و با گوشه پیرهنش ور رفت...وایسا ببینم الان من چه خریتی کردم؟هننن؟؟نکنه بخاطر اتفاق تو مدرسه بوده؟چه ضایع شدد گاد..چطوری گندمو جمع کنم‌‌..با مغزم درگیر بودم که نگاهم به چان افتاد دیدم عصبی نگاهم میکنه...طوری که ضایع نشه مثلا انگار که به من ربطی نداره بیخیال شونه هامو انداختم بالا که با حرص بیشتری نگام کرد و روشونو برگردوند و با همون قیافه به رانندگیش ادامه داد...یا جد شوگا چرا اینطوری میکنه چه ترسناکه...رومو سمت پنجره برگردوندم و با چیزی که دیدم نفس راحتی کشیدم//+چان بزن کنار_واسه چی؟+بزن کنار میگمم عهه ردش کردی..یبار میگم گوش بده_خیله خب کم حرف بزن+الان برمیگردم//با نگاه کنجکاوی هردوشون بهم چشم دوخته بودن..از ماشین پیاده شدم و به سمت داروخانه قدم برداشتم..وارد شدم و چشممو اطراف چرخوندم که بتونم کسیو پیدا کنم و ازش چیزیو که میخوام بگیرم..چرا اینجا انقدر خلوته//دکتر:میتونم کمکتون کنم؟//نگاهمو به میز سمت راستم دادم و دختری جوان و قد بلند با موهای طلایی بلند دیدم که از اون پشت قسمت داروها میومد//

+عامم بله دنبال دوتا کِرِم میگردم فکر میکنم داشته باشین. دکتر: البته،برای چه مشکلی؟+خب یکیش برای گودی دور چشم و یکیش برای کهیر روی لپ و بینی. دکتر:اها خب چند لحظه صبر کنید الان میارم خدمتتون//هوفف چقدر مودبه..این همه ادب نمیگنجه.‌.من تا بخوام نصف اینارو اجرا کنم پاره میشم چطوری میتونه کل روز مودب باشه؟...از قسمت دارو ها بیرون اومد و توی دستش دوتا جعبه کرم بود که شکل مربعی داشت..کرم ها رو روی میز گذاشت //دکتر:خب بفرمایید این دوتا کرم این که جلدش سبز رنگه برای کهیر هستش و این سفیده کرم دور چشمه و مصرفش ه...+امم میشه طریقه مصرف رو روی یه کاغذ بنویسین. دکتر:البته اجازه بدین!//از کشوی میزش کاغذ کوچیکی دراورد ازش سوال پرسیدم و اونم همینطور که مینوشت جواب میداد //+خسته بنظر میای..اینجا همیشه انقدر خلوته؟.دکتر:بیشتر از چیزی که فکرشو کنی خستم.. تقریبا اره البته الان یکی از دوستام مرخصی گرفته بخاطر بچش و نیومده بخاطر همین فقط منم +اوه فهمیدم.دکتر:دختر جالبی بنظر میای..تاحالا کسی ازم حالمو نپرسیده بود..من ماری ام میتونم اسمتو بدونم؟ +ریچل. ماری:امیدوارم بازم ببینمت اما نه اینجا(لبخند) +منم همینطور و ممنون بابت داروها..**بعد خداحافظی با ماری و پرداخت پول کرم ها بیرون اومدم و وارد ماشین شدم//_تو حالت خوبه؟.. +چطور مگه..چمه؟ _داروها.. +او اینا کرم هستن و برای من نیست_پس برای کیه؟//سرمو به صندلی پشت چرخوندم که دیدم کاترین داره منو نگاه میکنه با تعجب..//+اینا واسه کاترینه! #چی؟م..من؟برای چی؟ +توی کاغذی که توی نایولنه همچی رو رو نوشته میتونی بخونی اما قول بده که تا رسیدی خونه ازشون استفاده کنی باشه؟//و بعد نایلون رو بهش دادم تشکر کرد و گرفتشون اما هنوز تو شوک بود کاملا از چهرش میتونستم بخونم..فکر کنم حداقل از من که این همه اذیتش کردم انتظار همچین کاری رو نداشت//_پس مریض نیستی؟+نیاز به توضیحه؟_خیر+خب پس ببند دیگه_خعلی پررویی+شک داشتی؟_یاا..نه+اهم