
😐😐😐😐😐🤝💀
همه چیز از روزی شروع شد که مدیرمون اومد سر صف اعلام کرد که عاره هفته دیگه میریم رامسر. این اتفاق دو هفته پیش.. نه نه سه هفته پیش افتاد. البته که هممون مث چی خوشحال شدیم ولی خب ظاهرا همه چیز قرار نبود خوب پیش بره
چهار شنبه بود که مارو زودتر فرستادن خونه گفتن ساعت 3 بیاید مدرسه. قرار بود تا فردا بعد از ظهرش اونجا باشیم. البته هفتما اجازه نداشتن بیان طفلیا. اول از همه اتوبوس داغونه افتاد به ما.. و اتوبوس نهمیا تلوزیون داش هر صندلی.. باورتون میشه؟ 🙂😐 بعد 5 ساعت نا قابل تو راه بودیم.بچه های کلاسمون مث چی داد و بیداد میکردن. و منم دوست صمیمیم نیومده بود مث چی افسرده بودم.. بعد..
ما دیر تر رسیدیم و نهمیا اتاق خوبای اون اردوگاه خرابه رو قاپیدن😐اما قسمت دارکش این بود که وسط اونجا یه میدون بود که دوتا مجسمه آقایی با 🍑 داستان های جذاب شون وجود داشت. جدی میگم! بزنین اردوگاه شهید رجایی میفهمین. عاره خلاصه بعد تو اتاقا رفتیم و من رفتم رو طبقه بالای تخته... حال داد. و شاید تنها قسمت خوب اردو همونجا بود.. چون همون لحظه کراشم که یه نهمی اومد اتاقمون و پرسید آیا من اینجام یا خیر. که بیاید ادامش رو نگم..(🍑)
عاره بعدش با همکلاسیام مافیا بازی کردیم. بعدم جرئت حقیقت. بعدم یه بازی که یادم نیس چی بود.. اما مجازات کوفتیش باعث شد منو شبیه چارلی چاپلین کنن😐بعد با یکی از دوستام فیلم ترسناک دیدیم و.. ساعت 3 صبح شد. تمام مدت بالای پله نشسته بودم..افسرده.بعد پنج صبح بچه های صصخل کلاسمون با پتو رفتن نمازخونه سخنرانی های سمی کردن. بعد خورشید طلوع کرد و من تمام مدت مث جن اونجا نشسته بودم. بعد مارو بردن یه غذای وحشتناک دادن بهمون که یکی از بچه ها سر دمپایی من بالا اورد.. منم شستمش گذاشتم خشک شه اما اونجا جاش گذاشتم :/
بیاید راجب ناهار حرف نزنیم. بعد مارو بردن تلکابین.. که من سوار نشدم چون حسش نبود. من تنها کسی بودم که سوار نشد.. بین 75 نفر 🙂 معاون پرورشیمون پیش من بود 40 دقیقه داشت از یه یارو هندیه دستبند میگرفت.. بعد برگشتیم و یکم بعد جم کردیم رفتیم. تو راه هم کلا خواب بودم. همه خاب بودن. چون موقع اومدن کلی تو اتوبوس زر زده بودن و شبم نخوابیدن. بعد بابام اومد دنبالم و برگشتم خونه.. اما شنبش همه سرماخورده بودن. از جمله من. کلا 10 نفر اومده بودن از کلاس ما. هنوزم مریضم. قرار نیس خوب شم. ایشالا بمیرم. خدافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اردو بردنتون رامسر؟! آملی هستی؟! همشهرییی
عه برگام اره چند سالته
هفتمم
کدوم مدرسه؟؟ (میدونم خیلی زود جواب دادم)
کیمیای دانش
عه واااا من رامسر زندگی میکنم
و دقیقا هر جا تو رفتی رو رفتم
پایهچندمین؟!مادوسهسالهاردونرفتیم..
هشتم. ما خودمون بعده 4.5 سال رفتیم
میای اجی شیم ؟
من سرورم هفتم
راستی ماهم رفته بودیم اردو فک کنم دو هفته پیش واقعا اصلا خوش نگذشت
اهوم چرا که نه. من هشتمم. بیام پی ویت؟
اره حتما💜
چه داستان زیبایی :> ولی من 2 ساله اردو نرفتم:>
من خودم بعده 5 سال رفتم :)
خوش به حالت
فقط میشه از تستم حمایت کنی؟ نمیخاوم بگم باید یا لطف کن
میخوام ازت که بخونیش اگر دوست داشتی بکنی اگر نه هم بهم بگی که دیگه نزارمش چون نظر تو برام خیلییی ارزش داره
حتما🖤
از چه شهری راه افتادی مگه ۵ ساعت تو راه بودید
آمل.یکی از بچه ها هم تو راه افتاد پاش پیچ خورد بیشتر طول کشید
اهان پس چه خوب
نه نه نه چه بعد ای وای
😂😂
یه لحظه سوتی دادم😅
مدرسه ت کدوم مدرسه اس
من بعد از کلاس اول دیگه اردو نرفتم🥲
من تو عمرم اردو نرفتم😑
خوشبحالتون رفتین اردو😂🤝
برا من بیشتر عذاب بود
😂😂💔
👀
بیا مثبت اندیش باشیم... شما رو بردن اردو ولی من ۴ ساله اردو نرفتم 🗿 خیلیم عالی
چند سالته کلاس چندمی
هفتم
احتمالا سال بعد میبرنتون. هفتمیا چون تازه اومدن راهنمایی نمیبرنشون اردو معمولا