سلام من باز اومدم با پارت سوم ببخشید دیر شد راستی اگه لایکا به بالای پنج تا برسه فصل دوم هم مینویسم و طولانی ترم مینویسم. من عکس خاصی پیدا نکردم برای همین این عکسو گذاشتم پروفایل داستان و وقتی یه عکس بهتر پیداکنم حتما میزارمش دیگه توضیح بسه بریم سراغ داستان و کپی ممنوع.
صبح :از زبان دیانا:نانا رو بیدار کردم و رفتیم توی حیاط تا دست و صورتمونو بشوییم. «از زبان راوی:این خانه یک حیاط نسبتا بزرگ داره و یک طبقه است و برق، آب و بقیه ی چیزارو داره ولی دیانا و نانا وقتی میرن اونجا اگه تابستان باشه روی سکو یا توی زیر زمین که قبلا طویله بوده ولی الان اونجارو درست کردن و شده مثل یک اتاق و البته یک اپن هم براش درست کردن و اون اتاق که کوچیک تره آشپزخانه ی زیر زمینه ولی اینا معمولا میگن مثلا برن پایی کم میگن برن زیر زمین.»
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
جالب بود👌😘
خیلی ممنون که تو داستانم نظر میدی
عالییی
ممنون که نظر دادی
عااالی بود فقط خیلی کم مینویسی (اگه ممکنه) یکم بیشتر بنویس وگرنه خیییلی عالی 🧡👍
خیلی خوشحالم که خوشت اومد و حتما توی پارت های بعد بیشتر مینویسم
افرین جالب بود😍
خوشم اومد
مرسی که نظر دادی