دارم میوفتم-

من توی تختم هستم...ولی تو اینجا نیستیــ! و هیچکس نیست تا سرزنشش کنم_جزنوشیدنی های سرگردان دستم_"... فراموش کن چیزیو که گفتم... من منظوری نداشتم! و نمیتونم برگردم به عقب؛نمیتونم ساکی که بستی رو باز کنم"))

من چیم؟! من چیم؟ چی میشه اگه من کسی باشم که خودمم نخوام دوروبر خودم باشم؟!دوباره سقوط میکنم.دوباره! چی میشه اگه ناراحت باشم؟! چی میشه اگه اصلا وجود نداشته باشم؟! چی میشه اگه من کسی باشم که دیگه اصلا باهاش حرف نزنی؟دوباره دارم سقوط میکنم.دارم میوفتم!

گفتی که توجه میکنیـ.. و همینطور دلتنگم شدی! و میدونم که من قراره چندین و چن اهنگ راجبت بنویسم... و قهوه هامون تو کافه ی بیچوود؛ و این داره منو میکشه چون دیگه هیچ حرفی برای گفتن_بین ما_باقی نمیمونه!من چیم؟من الان چیم؟چی میشه اگه کسی باشم که نخوام دور و بر خودم باشم؟!

چی میشه اگه ناراحت باشم؟چی میشه اگه اصلا وجود نداشته باشم؟چی میشه اگه تو تنها کسی باشی که بخوام پیشم باشی؟:)))....دوبارع دارم میوفتم... و من این احساسو دارم که دیگه بهم نیاز نداری-