10 اسلاید صحیح/غلط توسط: کارول انتشار: 2 سال پیش 30 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خیلی زود پارت میدم🤝🤝این پازت ادامه پارت قبله درواقع🤝
دستام دسته های صندلیو رو ول کردن...حس معلق بودنو که میدونید چه طوریه...شکم آدم یه جوری میشه و نفس بند میاد،داریم توی تاریکی محو میشیم و نمیدونیم داریم توی چی سقوط میکنیم...م۰رگ مسخره تر از این؟؟😐من حقم بود حداقل به ق۰ت.ل برس یا توی ی مبارزه ی خفن یه چیزیم شه!!آخرین بار کی سیو... روی یه چیزی خیلی نرم مثل بالشت فرود اومدم..خیلی یهویی شد و باعث شد نفسم بگیره:--:گردنمم...آخ:---:فقط آخ:---:. هی ولی چی شده؟..از ادل قرار بود سقوط کنیم؟. آرها:این...خیلی خفن بودددددد. دنبالش گشتم ببینم کجاست کجا نیس._.. سوگند:وای فکر کردیم میریم اون دنیا!!چه زیبا اصن!!. سانست:ولی من هنوز کی۰س تو و نایتمرو ندیده بودم کجا میخواستی بری؟؟>:|. سوگند:اگه اینطوره منم هنوز روزی که با اپیک مهربون باشی رو ندیدم!!.(به جز اون روز جادویی._....) تبی:نمیگن گردن یه نفر میشکنه اینطوریییییی. میبل:اونطوری میتونستن از ج۰سدامون به عنوان دکور استفاده کنن🤝🤝. من:بچه بد!>:/.
/نویسنده/حدیث:فک کنم باید دری چیزی این دور و بر باشه... بچه ها دور و بر رو نگاه کردن. آیشا:آها اینجا. یه در بنفش بود،ولی بالای در یه نوشته بود:《ورودی دنیای م۰رگ》با سکوت به نوشته نگاه کردن.البته منظور نوشته هه همون در خروجی خودمونه اون بیرونم بستنی حاج ممده🤝🤝. ویپر:بستنی حاج ممدیییی. همه:هولاا!!. هجوم بردن سمت در به جز یه چندتا بچه عاقل که عین آدم میرفتن. هشت پا کوچولوها جلوی در رو گرفته بودن.. آرنی:ام میشه بزارید رد شیم؟
کوچولوها پشتشون به اونا بود..وقتی برگشتن سمتشون انگار عصبی بودن..عصبانیت شدیدی توی چشماشون بود... دخترا:سوووووو کیوتتتتتت. یعنی دوه به عقلتون...ام چیزه ببخشید عصبی شدم. الینا:کیوتنا ولی عجیبه... هشت پا کوچولوها شروع به حرکت کردن و توی نقطه جمع میشدن. کارول متوجه یه چیزی شد ولی زبونش نمیچرخید چیزی بگه. هشت پا توچولوها با هم ترکیب میشدن و اندازه یه غول بیابونی شدن واسه خودشون!!.. مردمکای چشمای دخترا از تعجب ریز شد،البته بیشتریا به خاطر اینکه هشت پاها ناز نیستن دیگه گلبشون شکسته بود._.. باران:دیگه کیوتیتی درونشون نیست... کاترین:ولی عشخ آینده تو همیشه کیوت میمونه!!. تبی:تروخدا چه ربطی داره آخههههه.(کاترین سواپو میگفت._.)کاترین:من مضطربم!!.*واوععععععععع*(چه خوب صدای غرش در میالم._.) سریع گوشاشونو گرفتن. کارول:این دیگه چیههههههه؟؟چرا اینطوری شد؟؟؟ حدیث:چیییی؟؟؟. کارول با صدای بلند:هیچییی. حدیث:چییییی؟؟؟. تنها چیزی که صبر کارولو میپرونه!!._..
یه شاخک گنده لزج اومد سمت کارول. کارول:اوه!!. سرشو برد عقب و از شاخک جاخالی داد ولی زیادی دیگه رفت عقب و رو دستاش فرود اومد.__.شبیه یه رنگین کمون شده بود._.. فلور:واو انعطافو.__.. دوباره صدای غرش بلند شد و با شاخکاش نصف بچه هارو زد به در و دیوار. مورگانا:چرا ما باید شخصیت اصلی باشیم؟؟.__.. سانست:حداقل نگران سر رفتن حوصلمون نمیشیم... فلور:اعععع!!!. سرشون رو برگردوندن سمت فلور و با صحنه سر و ته آویزون شدن فلور روبرو شدن!. فلور:کمکککک!!:----:. میبل:لن۰ت...هیولای ***** ولش کن!!. کارول:من باید بفهمم کی این ف۰وشا رو یادش میده... هشت پا از حرف میبل ناناحت شد و فلور رو ول کرد. میبل:خب حداقل ولش کرد. فلور:اعععععع!!!_ ولی روی بالشت نرم فرود اومد فلور:اوه درسته•-•. بچه ها یه نگاه به هم کردن و لبخند گوربه ای زدن. ویپر روی تشک زیر پاشون میپرید و از شاخکا جاخالی میداد. ویپر:فهمیدیم چه طور جاخالی بدیم ولی باید یه گوهر دیگه هم بیفشنایممممم. مورگانا حالت دراز کشیده روی بالشت میپرید. کلر:چه طور؟؟😐. الینا:یه دقیقه همگی خف۰هههههه البته اگه ایده ای چیزی دارید میشنوم. و با ریلکسی تمام شمشیرشو آورد بالا و شاخکی که میومد سمتش رو قط۰ع کرد.البته که بازم رشد میکردن.. دخترا شروع کردن به قط۰ع کردن شاخکا...آرنی بهشون نگاه میکرد،صداشو برد بالا که اون بشنوه:هی آقای هشت پا!!... همه هر کاری میکردن دست نگهداشتن و نگاه کردن،حتی انگار هشت پاعه هم استوپ کرده بودن._..
آرنی:میشه بس کنید؟•-•. /همگان/:... آرها:پیفف😹 آرنی یا تیکه لزج هیولا رو پرت کرد به صورت آرها:>:///. آرها:ببخشید ببخشید😂. کارول:اصلا چرا ما باید خودمونو درگیر اینا کنیم؟._.،مثل بچه های خوب بشینیم سر جامون._.. آیشا:باز فاز عوض کردی؟.__.. کارول:آخه تازه به ذهنم رسید._.. تبی:چون میتونیم؟!. کارول:...منطقی نبود ولی باوشه.پوکرنگاه میکرد که یاد بقیه کسایی که توی قطار بودن افتاد،هیدلاها و انسانای دیگه.کارول:هی اونا در خطرن!. آیشا:با من!. رفت سمتشون و دورشون میکرد.
کلر:کارول سان چه طوره همونطور که برای سناریو های چیز ایده داری واسه این هم یه فکری بکنی؟؟.__.. سوگند:سناریوعه چیز؟._.. کارول:هه هه نه بابا سناریو چیه..به هرحال این فرق داره!!/مثل ور ور کردن/با وجود اینکه زیادیم و توی استفاده از قدرتامون خوبیم...خب بفضی قدرتا قدرتای دیگه رو خنثی میکنن...و من هنوز توی شوک اینم که اون حالت کیوت اینا الکی بود...
از طرف میبل. با سپر روحش جلوی شاخکا رو میگرفت که چشمش خورد به کارول. میبل:این باز داره ور ور میکنه 《مثلا مثل میدوریا باهوشم😑》.. حواسش پرت شد و سپرش شکست!. میبل:****!. الینا:هق تلاش هام بی نتیجه نموند... کارول:میدونستم تو این چیزا رو یادش میدی!!>://. و با یه حرکت شاخکایی که میومدن سمت میبلو ج۰ر داد._.. میبل:آخی از خواعرش محافظت کرد🤝🤝. کارول:آخه میدونم تو طاقت اینکه اون دنیا بی من باشی رو نداری!!:>>. میبل:...شاخکا کجایید... کارول:نه وایسا یکم بیشتر گن۰اه کنم با هم بریم ج۰هن.م نمیتونم ببینم تو از بی منی خ۰ل بشی... میبل:😑😑. مورگانا:چه رابطه خواعرانه زیبایی اصل_ نتونست حرفشو کامل کنه چون یکی از شاخکا رفت تو حاقش!!. مورگانا:سمچستبتیم!!. کلر:یا کامی ساما یا یاتو😐💔.زد تو کمر مورگانا و شاخکا رو توف کرد بیرون. مورگانا:عوق...مزه اسلایم میداددددد. آوا:عه خوب بود مزش؟. مورگانا:اصلا خودت امتحان کن>:"""/. سوگند:پس واقعا جنسش از اسلایمه🤝. کارول چشماشو ریز کرد:درشته...
کارول:ولی هی...اسلایم به دمای کم و زیاد واکنش نشون میده.. میبل:یاد اون اسلایمی افتادم که زیر نور خورشید نگهش داشته بودی... اون و کارول عوق شدن. میبل:من وسیله هاتو جمع نکنم به همین سرنوشت دچار میشن!!>:/. کارول:پس چه خوب که جمع میکنی!!. میبل::/،تو نف۰رت انگیزی:/. آرها یه شاخکو با پا له کرد:ولی نمیتونیم همینطوری اینجارو تبدیل به یه یخچال کنیم...چشمش به ج۰سد قطار بازی افتاد و رفت سمتش و یه خمیازه کشید:این برچشب نور نوریا اصطکاک کمی دارن...با مالش زیاد جرقه میدن. کارول صداشو شنید و لبخند میویی زد:واو چه میبینم!،ولی نمیشه که توی این فضای بسته آتیش بسوزونیم😐. صدای کوبیده شدن به در اومد.×به هیچ وجع نترسید!آتش نشانی و پلیس اینجان!!. کارول:ایول!ولی ماده اشتعال زا... آرها به هیول اشاره کرد. کارول:واو،خب وقت یاح یاح زدنه...آرها و کارول:یاح یاح یاح-w-.
+++++ جیمز داشت دور خودش میچرخید و ور ور میکرد. لونا:هعی...از دست این اخلاق شوعرم خلاص شم باید با دخترم روبرو شم.. رو به آتش نشان:این پد*رص*گا کجا موندن؟؟حالشون خوبه؟؟. در باز شد و اول بقیه مردم بعد دخملا اومد بیرون. تبی:هیولاعه از ترس تا آتیشو دید آب شد رفت توی زمین!!. کارول:توجیح خفنیه!!ولی فکر نکنم... جیمز:زنده ایییییددد. میبل:باز این اینجاست که:/. کارول:پیس با انسان باش:///. ویپر:تشخیص داده شد که الان باید خانوادگی بخل کنید!!. میبل:باش•-•. و اون و کارول رفتن بخل لونا. لونا:جوجه گوربه هام^-^. جیمز:هق:w:. کارول نازش کرد:توهم نازی. کارول:ولی چی شد که اومدید؟. جیمز:بهمون گزارش شد که توی شهربازی یه هیولا حمله کرده و یه سری بچه هم اونجان،خیلی تابلو بود که بچه ها شمایید._.. کارول:ما بچه های فعالی هستیم همه جا هستیم.__.. میبل به مامورا نگاه کرد که ریخته بودن تو تا دنبال هیولا بگردن. میبل:شما سازمان "دوستی انسان و هیولا" هستید...ولی توی ماموریتایی که هیولاها مجرمن کار میکنید؟. جیمز:ما معمولا به هیولاها و انسانا کمک میکنیم و توی جلسات با هیولاها شرکت میکنیم،وقتیم که میبینیم هیولاهایی هستن که جلوی این دوستی رو میگیرن... جیمز:ولی هیچ طرفی بد نیست!^-^. جیمز:حالا..میاید خونه؟. کارول و میبل مکث کردن. کارول:نه دیگه ما کلا پیش دخملاییم•-•.. میبل:از خداتونم باشه از دستمون خلاصید🤝🤝. لونا:از خدامونه🤝🤝. کارول:مامااااااان:-----:. لونا:شوخی میکنم😹💕. کارول:خب ما رفتیم!!. و رفتن پیش دخملا. رئیس پارک:ببینید به مولا این پارک همیشه اینطور نیست... جیمزم کاملا گوش نمیداد🤝🤝. =اونا همیشه دور و بر خطرن. جیمز:نمیفهمم چرا نمیتونن بشینن سر جاشونننن. =نوجوون دیگه. جیمز:هقق... +++++ کاترین:خیلین دیر وقت نیست...ولی خیلی خستم... کارول:برو بیل نازت کنه بخوابی... کاترین با سرخیت:همزاد!!. کارول:من الان خوابم میاد همزاد هیچکس نیستم.__.. آیشا:پس خوبه زود خوابتون میبره چون فردا مدرسست. بچه یهو شوکه شدن و وایسادن آیشا هم بعد چند ثانیه متوجه شد و جلوتر از بچه ها وایساد. آیشا:چتونه ؟؟😐. بقیه:مدرسههههههه؟؟؟. آیشا:پ ن پ فکر کردید میتونید تمام وقت دردسر درست کنید؟؟😐. کلر:من وقت نکردم هیچی بخونممممم. سانست:من واسه امتحان فردا با "دیمن" شرطبندی کردممممم. کلر:تو با_با "اون" شرطبندی کردی؟؟. تبی:مغزت رفته شکار آهو؟؟. کارول:اون تنها کسیه که روزنه خوبی درش ندیدم!!. الینا:اگه مدرسه واستون مهمه سریع راه بیوفتید!!. و خودش با سرعت حلزونی راه افتاد. بقیه:... و آروم راه میرفتن. باران:چرا ما اینقدر بی ع۰اریم؟. حدیث:چون هستیم!!
فهلا تموم شد. پارت بعد و بعدش قراره ش۰یپ زیاد داشته باشه.____.یه آرت قشمنگ از اوسیم که میگه اگه نبریم شنا تونم زیر آب خ۰فت میتونم.___.☝️که البته بچه گلیه کاری نمیکنه..
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
زیبا بود✅😔
۱ ماه گذشتتتتت
خدایی._.؟ یعنی آخی._.چه کنم وقت کم دارمTT حالا امروز مینویسم احتمالا._.
بسی زیفاست:(
ممنون•-•
جررررررررررررر عالی بود
تشکرررر
کلر:کارول سان چه طوره همونطور که برای سناریو های چیز ایده داری واسه این هم یه فکری بکنی؟؟.__.. سوگند:سناریوعه چیز؟._.
*خوردن پفک*
پفک چقد گرون شده😀💔...
آره واقعا._.🤝...جمعیت بهشت چقدر زیاد شده.__.🤝🤝
خبر خوف🤝🏻
پارت ۲عه داستانوم در برریسیست🤝🏻
نه باباااااا چه میبینمممم.____.
آفنر🤝🤝
زیفا بید
وای کل این هفترو امتحان داشتم پنجشنبه هم دارم..خسته شدم TwT
عا و یه چیزی این یارو دیمن بود کی بود سانی سر امتحان باهاش شر.ط بندی کرده بود
سر امتحان چی باهاش ش.رط بندی کرده بود؟
تشکر
من امتحاناتم از هفته ی دیگه شروعهTwTخسته نباشی تو میتوانیTwT
یکی از هم کلاسی های دخملا
میفهمی حالا صبور باش🤝🤝
نه انصافا بگو
آخه اگر مال علوم یا ریاضی باشه من صد در صد شکستش میدم( ̄︶ ̄)
چه اهمیتی دارهههه.____. امتحان فیزیک مثل
و شرط بین سانست و دیمنه._.🤝🤝
عاو اوکی
سانست موفق باشه :")
و اینکه یه بارم بذار من با این دیمن شرط ببندم سر ریاضی یا علوم که شکستش بدم ضایع شه "-"
فقط یه وقت درس دیگه ای نذاری ب*رینم-
دیمن دیگه با بیت لندیا شرط بندی نمیکنه مطمئن باش🤝... اه داری از زیر زبونم اسپویل میکشی بیرون.___.
خیخیخی میدونستم بالاخره یه چی دسگیرم میشه🗿
گول خوردی گوگولم -w-
از وقتی مجبورم کردی اسپدیل تونم من گوگول تو نیسدم>://اصلا کارولم قراره بم۰یره اینم بدون>>:/
کیدا:اسپویل نکن نکن نکن
ادا:بتون بتون بتون
اسپویل تون تا دریمو بدم لولو بقوله>>://
مرسی بابت اسپویل🗿
سواپم میدم ج۰ن بخورهههه.____.💢💢
جن و لولو اسکلت نمیخورن
مجبورشون میکنم بخورن.________.
جن و لولو: :-:
دس بهش بزنی کل بدنتو می.ش.کونم
/پش۰م ریزی/ ناناحت شدم._.💢
نگا همه مث من مهلبون نیستن باید دست از سر ،سر به سر شوعر مردم گذاشتن برداری کارولکم._.
.../ریز کردن چشمان/هرگز
و خودتون نرید رو مخم.____.💔
سوگند:اگه اینطوره منم هنوز روزی که با اپیک مهربون باشی رو ندیدم!!
نه من دختر خوبی دارم میشم؛ چون کمکم دارم با اپیک مهلبون میشمu-u [اگه پررو بازی درنیاره و رو مخ وی راه نره..]
/گرفتن میکروفون سمت سانست/چی شد که به این تحول رسیدی؟؟ [مطمئنم عاش۰ع همین رومخ بازیاشی!!._.]
تصمیم گرفتم آدم باشم و بچرو اسفرده تر نکنم😔🤝 [نه؛ اطمینانت غلط کرد>:|]
واو*____*کار خوبی میکنی اون بهت نیاز داره😔🤝[اصن بیشتر مطمئنم.___.]
واو*____*کار خوبی میکنی اون بهت نیاز داره😔🤝[اصن بیشتر مطمئنم.___.]
معلومهu-u من کلا دوا درمون هر دردیمu-u [..سکوت میکنم چون جواب خاموشان ابلهیستUnU!]
بهله اصن😔🤝[شما درست میفرمایید🤝🤝]
معلومهu-u من کلا دوا درمون هر دردیمu-u [..سکوت میکنم چون جواب خاموشان ابلهیستUnU!]
جمله سنگین بود ۱۰ دیقه سکوت
سانست:ولی من هنوز کی۰س تو و نایتمرو ندیده بودم کجا میخواستی بری؟؟>:|
نه کی گفته؟ اتفاقا دیدم عکسم دارمu--u
واو•__•🤝🤝اون کارای زن شوعریشونم دیدی؟؟•_•🤝🤝
...اگه منظورت من۰حرفیه، اونو دیگه درو قفل کردن:-: ولی میدونم انجام دادن .__.🤌
زرنگ بازی درآوردن.___. از مشاهده غیر مستقیم._./صداها._./
نه، اتاقشون انگار صدا گیر داره._.😂
زرنگ بازی تر.____.خوب واسه همه چی برنامه ریزی کردن._. ...
کاملا ._.
فکر نکن مال خودتو ندیدیماااااا
صدا گیر=عایق
فکر نکن مال خودتو ندیدیماااااا
واو چه ژذاب کارای عشخی همم دیدید.___.این حد از صمیمیت خیلی._. ...زیباست._.🤝🤝
فکر نکن مال خودتو ندیدیماااااا
نخیر من اصلا تو عمرم حتی نداشتم! U^U
واو چه ژذاب کارای عشخی همم دیدید.___.این حد از صمیمیت خیلی._. ...زیباست._.🤝🤝
...ععب ._.🤝
صدا گیر=عایق
ممنانم دانا😔👌
نخیر من اصلا تو عمرم حتی نداشتم! U^U
جون خودت :/
نخیر من اصلا تو عمرم حتی نداشتم! U^U
اپیک:•-•...بهله بهله حق با سانیه منم که کاری نکردم•-•..
ممنانم دانا😔👌
از واژه صحیح استفاده نمایید
اپیک:•-•...بهله بهله حق با سانیه منم که کاری نکردم•-•..
بله بله صد در صد•-•!
از واژه صحیح استفاده نمایید
کلر، د معلم ادبیات🤌
جون خودت :/
آره بمولا•-•!
این حرف اوا رو کاملا برعکس حساب کنید...
این حرف اوا رو کاملا برعکس حساب کنید...
‹⟨ 🗿سپ مرد کاپ نودمه زا نم ⟩› ؟•-•
این حرف اوا رو کاملا برعکس حساب کنید...
ها؟..
آها....
آرهD:👌
کاااملاD:👌👌👌
هیخ مدرشهههه
هیچ جا ولمون نمیکندTwT