
Hello
ویو مینجی: همینجوری بگو و بخند میکردیم ک گوشیم زنگ خورد «باباجون» جواب دادم +سلام بابایی بابا: مینجی عزیزم با چیزی ک الان بهت میگم قطعا خیلی هول میشی ولی ارامش خودتو حفظ کن باشه +بابا چیشده؟ بابا: ببین دخترم یادته مادرت خیلی لاغر شده بود و حالت تعوع اینا داشت؟ +بله یادمه شما میگفتین مریض شده بابا: اره عزیرم امشب مادرت خیلی حالش بد شد اوردمش بیمارستان و +الو بابا... بابا... الو. تماس قطع شده بود من خیلی استرس داشتمو اشک تو چشام جمع شده بود @چیشده مینجی؟ +مامانم بیمارستانه و حالش بده خواستم از بابام بپرسم کدوم بیمارستانه اما تماس قطع شد. دیگ نتونستم خودمو کنترل کنم و با شدت زیادی گریه کردمو ب هق هق افتادم یونگی بغلم کرد و سعی کرد ارومم کنه ولی من اروم نمیگرفتم و فقد شدت گریم بیشتر میشد ٪یونگی بابای تو میتونه گوشیا رو ردیابی کنه شاید بتونه گوشیه اقای پارکم ردیابی کنه ☆راست میگی جین یه لحظه وایسا ب بابام زنگ بزنم. از بغل یونگی اومدم بیرون و ب بغل تکیه دادم ب نامجون و نامجونم دستاشو دورم حلقه کرد بعد از چند دقیقه ک تماس یونگی با باباش تموم شد ب ما گف ☆مینجی بابام گوشیه اقای پارک رو ردیابی کرد اونا توی بیمارستان ملی سئولن +پس من میرم اونجا خدافظ ممنون بابت کمکتون ☆وایسا مینجی ما هم میایم ناسلامتی من دوست پسرتما *ما اینجا کشکیم ما هم میایم اگ یونگی دوست پسرته ما هم دوستاتیم +باشه خیلی ممنونم پسرا. با ماشین یونگی رفتیم بیمارستان ملی سئول وقتی رسیدیم من با تمام سرعت از ماشین پیاده شدمو رفتم پذیرش بیمارستان +سلام یه خانمی ب اسم پارک سوجین نیاوردن اینجا؟ مسئول پذیرش: یه لحظه... بله ایشون توی آی سی یو هستن شما با ایشون چ نسبتی دارید؟ +من دخترشونم ممنون بابت کمکتون. پسرا هم اومدن ☆چیشد چاگیا؟ +مامانم توی آی سی یو عه من میرم انجا شاید بابامم اونجا باشه. باهم رفتیم سمت آی سی یو بابام روی صندلی های بیمارستان نشسته بود اروم گریه میکرد دویدم سمتش +بابایی حالت خوبه؟ بابا: مینجی تو جچوری اومدی این جا؟ +با کمک دوست پس...یعنی دوستم گوشیتون رو ردیابی کردم بابا: پس دوست پسر داشتی و ب ما نگفتی +بابا بعدا سر فرصت بهتون توضیح میدم ☆سلام اقای پارک من مین یونگی هستم دوست پسر مینجی بابا: خوشبختم متاسفم ک جای بهتری اشنا نشدیم ☆ایرادی نداره اقای پارک الان سلامتی خانم پارک مهم تره *سلام اقای پارک ما دوستای مینجی هستیم بابا: خوشبختم... مینجی مادرت سرطان خون داره +چی!؟... پس چرا زود تر بهم نگفتین؟ بابا: مادرت نمیخواست بدونی ☆ببخشید دخالت میکنم اقای پارک ولی این سرطان راه درمانی نداره؟ بابا: داره و ما باید برای درمانش بریم امریکا +منم میام بابا: نمیشه عزیزم تو دانشگاه داری و باید بمونی +اما... ☆اقای پارک نگران نباشید من و دوستای مینجی تا وقتی برگردین مراقب مینجی هستیم اصلا مینجی امشبم میتونه بیاد خونه من بابا: یونگی خیلی ازت ممنونم البته ازتون ممنونم... پسرا میشه مینجی رو از اینجا ببرین نباید اینجا باشه +ن بابا من نمیرم نمیخوام. پسرا منو ب زور بردن خونه یونگی
توی ماشین یونگی بودیم داشتیم میرفتیم خونه یونگی من انقدر گریه کرده بودم ک چشمام قرمز شده بود و نا نداشتم تکون بخورم سرم رو ب شیشه ماشین تکیه دادم و بارون شدیدی شروع ب باریدن کرد جین داشت رانندگی میکرد و یونگی کنار من بود یهو لرزی تمام وجودمو گرفت ☆مینجی تو خوبی؟. یونگی ژاکتش رو انداخت رو من و پشت دستش رو روی پیشونیم گذاشت ☆مینجی پیشونیت داغه تب داری +ن یونگی من تب ندارم از بچگی هروقت خیلی گریه میکردمو ناراحت بودم بدنم طوری داغ میشد انگار تب دارم نگران نباش. سرم رو گذاشتم روی سینه یونگی و بهش تکیه دادم +میشه بغلم کنی؟ دلم یه اغوش گرم میخواد ☆حتما عزیزم. بغل یونگی برام مثل مُسَکن بود و ارومم میکرد نامجونم ک کنار جین روی صندلی راننده بود یه موزیک ملایم گذاشت چشمام رو بستم و ب اهنگ گوش کردم
ویو یونگی: مینجی توی بغلم بود و بعد خوابش برد رسیدیم جلوی خونم من یه خونه مجردی داشتم پس واسه اینکه بخوام مینجی رو خونه خودم نگه دارم نیاز ب اجازه نداشتم مینجی مثل فرشته ها خوابیده بود دلم نیومد بیدارش کنمو ب هر حال ب زور خوابیده بود پس براید استایل بغلش کردم ☆جین ماشین پیشت بمونه فردا بیارش دانشگاه سوئیچشو بده بم ٪باشه رفیق. پسرا رفتنو منم مینجی رو بردم خونه بردمش توی اتاقم و اروم گذاشتم روی تختم کیفش و کفشاشو در اوردم تا راحت بخوابه شارژ گوشیشو چک کردم دیدم شارژ نداره براش زدم ب شارژ و واسه خودم ملافه و بالشت برداشتمو رفتم روی کاناپه خوابیدم

فردا صبح: ویو مینجی: با خواب بدی ک دیدم از جا پریدم و توی یه اتاقی ک دیواراش سیاه بود و تقریبا همه وسایلش سفید بود بودم از تختی ک روش خوابیدم اومدم پایین و از اون اتاق رفتم بیرون اما کسی توی اون خونه نبود اون خونه دو طبقه بود و من طبقه دوم بودم از پله ها پایین اومدم و یونگی رو دیدم ک مثل یه گربه روی کاناپه خوابیده بود پتو رو پس زده بود و داشت میلرزید پتو رو روش کشیدم و رفتم دستشویی رو پیدا کنم، پیدا کردمو رفتم صورتمو اب زدم از دستشویی بیرون اومدمو دیدم یونگی نیست صدا هایی از اشپز خونه میومد رفتم اونجا و دیدم یونگی بیدار شده و داره توت فرنگی خورد میکنه ☆سلام مینجی صبح بخیر خوب خوابیدی؟ +سلام یونگی اره ممنون ببخشید دیشب بخاطر من انقدر تو زحمت افتادی ☆نه مشکلی نیست بیا کمکم کن دارم شیر توت فرنگی درست میکنم +هوممم😋باشه من چیکار کنم؟ ☆شیر رو از توی یخچال میدی لطفاً +باشه. باهم دیگ صبحونه درست کردیم و خوردیم +وای یونگی دانشگامون دیر شده! ☆دانشگاه کجا بود امروز شنبس +من فک کردم پنجشنبس😅. (شنبه و یکشنبه در کره مدارس تعطیله به جای پنجشنبه و جمعه) بعد از خوردن صبونه میز رو جمع کردیم و من از یونگی خواهش کردم برای جبران ظرفارو بشورم ☆ن مینجی نمیخواد میزاذم ماشین ظرفشویی بشوره +باشه هرجور راحتی ☆ب نظرت لباسام اندازت میشه؟ 🤔 +ها! چی! چرا !؟ ☆باید لباسات رو عوض کنی اینجوری نمیشه +لباسات برام بلند میشه یعنی اگ لباس تو رو بپوشم تا وسط ران پام میاد من زیر دامتم یه شلوارک دارم تو فقط یه لباس بم بده ☆ببین یه هودی بلند هس مال خواهر تهیونگ عه یه روز اومد اینجا لباسشو جا گذاشت فک کنم اون اندازت بشه امیدوارم بزرگ نباشه. یونگی رفت لباسو اورد و منم پوشیدم (لباس مینجی👆🏻) بعدش زنگ در خونه یونگی ب صدا در اومد و پسرا اومده بودن پیشمون رو یه عالمه پلاستیک پر دستشون بود و یک چمدون بنفش☆یا خدا اینا چیه؟ جنگ شده دارین آذوقه جمع میکنید؟😂 *ن بابا خوراکی گرفتیم همشون خوراکی البته اون چمدون توش لباسه +چرا لباس؟ ~واسه تو اوردیم مینجی +ممنون پسرا @این هودی خواهر من نیس؟😂 +اره خودشه یونگی اینو داد من بپوشم 😅 @نگهش دار خواهرم دیگ از این هودی خوشش نمیومد😅بهتم خیلی میاد ☆پس بگو چرا خونه من گذاشتش نبرد😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
طرفدار پرو پا قرص داستاناتم امضا میدی؟😂🤏🏻
وایییی خیلی خوب بوددددددد🥲🍓
گیسمت بعدو بزالللللل🥲🍓
عالییییییییییییییییی
لطفااااااااا پارت بعدو زودتر بزارررررررر🥺💜
عالیییی
عالیییییی
گلب اکلیلی🪦
سو نایس
عالییی پارت بعد🥲♡
❤❤❤💙💙❤❤❤💜💜💜💜💜💜💜💜💤💤💤💤💤
خیلی قشنگههههه افرین
نوچ