🖤
با تعجب به حرفهای دامبلدور خیره شدم.نمیدونستم چی بگم زبونم بند اومده بود!ادامه حال هایش را خوندم«مطمئنمالان خیلی تعجب کردی!هرکس دیگه ای هم بود تعجب میکرد!تو درست زمانی بدنیا اومدی که ولدمورت ظهور کرد!به همین دلیل من و مک گونکال ترسیدیم که اگه ولدمورت بفهمه ما یه بچه داریم،تو رو…تو رو بکشه!»درحالی که مِن مِن کنان زیر لب میگفتم«و..لی….ولی این چطور ممکنه؟!»و به نامه نگاه کردم.«مطمئنم سوالات زیادی داری تیلور!اوه تا یادم نرفته اینو بهت بگم که اسم تو رو من انتخاب کردم!تیلور!اسم مادرم!(همینجوری گفتم هااا نمیدونم اسم مادرش چیه🤦🏼♀️😅😂)خب امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی دخترم، تیلور پرسیوال وولفریک برایان دامبلدور!…
ماتم برده بود به اندازه ای که چشمانم داشت سیاهی میرفت!ولی صبرکن این بخاطر سردرگمی نبود!سرم داشت میترکید!نمیتونستم تحمل بکنم!از چشمانم اشک میریخت،روی زمین نشستم و فریاد کشیدم ناگهان روی زمین افتادم و وقتی چشمامو باز کردم روی تخت بودم و خانم پامفری با پروفسور مک گونکال بالای سرم بودن.فکر کردم شاید همه اینا خواب بودن و به دستام نگاه کردم اما خواب نبود چون یادداشت های دامبلدور در دستم بود!خانم پامفری یه چیزی به پروفسور مک گونکال گفت و رفت…
پروفسور مک گونکال اومد بالای سرم و آروم گفت«تیلور دخترم!حالت خوبه؟!»گفتم«چرا بهم نگفتین؟!اصلا چرا ازم مخفی کردین؟!»گفت«بخاطر ولدمورت بود دخترم!و اینکه نمیدونستیم چطور بهت بگیم،و برای محافظت از خودت تصمیم گرفتیم بدیمت به کسانی که خیلی بهشون اعتماد داریم تا وقتی که بهت بگیم!»در حالی که گریه میکردم گفتم«پ..پروفسور دامبلدور چیشد؟الان کجاست؟!»با ناراحتی گفت«متاسفانه مرده!و ما خیلی با شکوه دفنش کردیم.»ساکت شدم.فکرم خیلی درگیر بود.ناگهان یه چیزی یادم اومد و از پروفسور مک گونکال پرسیدم«چند دقیقه پیش من کجا بودم؟»گفت«یعنی چی که کجا بودی؟ما همینجوری جلوی خونه هاگرید پیدات کردیم!»گفتم«اما من تو یه جای سیاه بودم بعدش اونجا پروفسور دامبلدور رو دیدم!»گفت«آلبوس مرده عزیزم!…(😔)
آنچه خواهید دید: چشمامو باز کردم،تو یه اتاق بزرگی بودم.سعی کردم تکون بخورم اما نتونستم!دست ها و پاهام بسته شده بودند!سعی کردم کمک بخوام اما دهنم بسته شده بود!هیچ کس تو اتاق نبود. من کجا بودم؟…
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا بعدی رو نمیذاری؟😢
سلام بیخشید ما مسافرتیم الان دو دقیقه اینترنت پیدا کردم گفتم بیام بگم که رفتیم مسافرت اینجا هم اینترنت خط نمیده😢😞
هورااااا پارت جدیددد
عالللیییییه اصلا هرچی بگم کمه
مرسیییی عشقم😄😊🤍
خواهش می کنم عزیزم❤😘
توروخدا پارت بعد رو زود بزاررررررر
باش🤍
پارت بعددددد
باشییی:)
پارت بعد
انگشتان خوبه
ولی فک کنم تا مرگخوار نشه ولی نمی کنی😭🥯🤣🤣🤣🤣بابا نمی خوام اگه میخوای مرگخوار بشه لطفا نکنند هر داستانی میخونم شخصیت خوبه بد میشه تو دیگه نکن 🤣🙊🤣🤣
اخه از کجا میدونی قراره شخصیت بد بشه؟
بیشتر جاها اینجوریه اصلا تحمل ندارم دیگه 🤣🤣🤣🤣
نگران نباش😅
ممنون🙏
دراکو رو به آلیس برسونن
ببینیم چی میشه😅🤌🏻
پارت بعد لطفاا
باشی:)
وای پارت بعدددددددد 😭😂
باشییییییییییییی😂