
بخاطر شما پارت بعدی رو گذاشتم
دراکو: تمام مدت اینجا بودی یعنی انقدر زود گذشت؟ سدریک: خودت چی فکر میکنی؟ رز: سدریک از اونا نیس که برای رابطه دو نفر کلاسش رو ول کن رفته رو برگشته سدریک: صد افرین به رفیق گلم امد ب.غ.ل.م کرد منم بغلش کردم سدریک: خوبی
رز: اگر خوب نبودم الان خواب هفت پادشاه میدیدم سدریک: دلت میاد منو نگران خودت بزاری؟ رز: درسته که توی هافلپافم ولی دلیل نمیشه که دل رحم نبود رو از مالفوی ها نگیرم دراکو ی سرفه ی الکی کرد که اعلام حضور کنه دراکو: الان که حالت خوبه من میرم به کلاسم دیر میرسم
میخواست پا شه که گفتم: فردا باهم کلاس داریم یادت نره دراکو: باشه فردا میبینمت رز: میبینمت دراکو از درمانگاه خارج شد و رفت خانم پامفری امد نزدیکمون پامفری: دوشیزه مالفوی میتونید برید رز: مرسی خانم پامفری سدریک کمکم کرد که بلند بشم باهم به سمت خوابگاه رفتیم هلن و مایک نشسته بود هلن تا منو دید
پرید بغلم انگار مایک داشت بهش کمک میکرد درس هاش رو بنویسه هلن: دختر تو خوبی میدونی چقدر نگرانت شدم ع.و.ض.ی رز: ببخشید از عمد که نبود یهو بیهوش شدم تو به درسات برس خانم نتبل مایک باید بهت درس ها رو یاد بده
هلن: فضولیش به شما نیومد خانم خانما مایک: هلن یا میای مینویسی یا من برم کلاسم دیر میشه هلن: امدم امدم هلن رفت پیش مایک نشست تا بهش بقیه درس ها رو توضیح بده سدریک: رز باید باهات حرف بزنم رز: میشنونم روی یکی از کاناپه ها کنار شومینه نشستم اون پیشم نشست سدریک: چه اتفاقی افتاد که بیهوش شدی یهو رز: اول ی صدای شنیدم که میگفت به هافلپاف خوش امدی اینجا به تمام جواب های اصلیت میرسی و اینا بعدش هم ی صدای سوتی شنیدم و بیهوش شدم سدریک: صدای کی بود برات اشنا نبود مرد بود یا زن رز: صدای ی زنی بود خیلی صداش دلنشین بود
رز: تو چیزی نمیدونی؟؟سدریک: من نمیدونم بهتر با دامبلدور حرف بزنی دختر اگر اینا ادامه پیدا کنه ممکنه بهت اسیب بزنه رز: تو راست میگی فردا بعد کلاس میرم پیش پرفسور مک گونگال سدریک: خوبه منم باهات میام رز: نیازی نیست خودم میرم سدریک: هرجور راحتی بعد ی مدت رفتیم سرسرای بزرگ برای شام خوردن( تا نتیجه برید ی کمکی ازتون میخواد درمورد داستان)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی خب نمیدونم یکم کر*م بریز تو داستانت😐😂
پارت بعدددددددد
عالی بود
اولین لایک و کامنت🙃
داستانت فوقالعاده ست ادامه بده واقعا عالیه..
نمیدونم چه ایده ای بدم اما کاری کن تا چند ماه یا 1 سال دیگه اون صدا ها رو نشنوه و بعد یهو اتفاق بیفته اینطوری هیجانش بیشتره😊💚
اره تو فکرم بود ولی نمیخوام زیاد هم طولانی بشه داستان