
۱.ناظر منتشر کن لفطنی ۲.کامنت و لایکککک ۳.دقت کردسن همیشه شب ها پارت میدم و همیشه فقط رمانام طول میکشه بررسی شه؟😂
و دوبارخ بریم سراغ ادری اینا/_چییییییییی😲اما........&همون که شنفتی مرینت واقعا فک کردی فیلیکس ولت میکنه؟اون پسر حریسیه و هر چیزی که بخواد بهدست میاره و یک هفته نشده میریزتش دور نبین بخاطرت با پدر بزرگ و کادر بزرگ دعوا کرد و برای بار هزارم تو این ساعت میگم گولشو نخورررر میدونم فکر احم.قانه ایه ولی اگر راه بهتری سراغ داری میشنوم _من نمیگم این احم.قانس میگم......اه باشه &خوبه:)مرینت رفت ^_^۱ ماه بعد&_& ۱ ماهه که میگذره اما نه حتی جس.د ادرین و نه حتی ج.سد مرینت پیدا شده و فیلیگس از اون روز ندیدش اخرین بار که پرنسسشو دید ۱ ماه پیش بود تو شرکت وقتی که بهش اصرار. کرد بره خونه ولی نرفت و وقتی رفت........نه.......بیاین از حق نگذرین فیلیکس واقعا عاشق مرینت بود(میدونم.....میدونم........کلا یه کاری کردم خودم موندم توش😲😂)۱ ماه گذشت و اون هنور که هنوزه عاشق مرینته هنوز که هنوزه منتظر یه معجزس که دوباره بوی موهای نرمش رو احساس کنه دوباره اون اقیانوس زیبا رو که در چشمای تک پرنسسش بود رو ببینه و کلویی اون که واقعا عاشق ادربن نبود بود؟نه نه نه اون فقط یک هو.س بود کلویی با لوکا ازدواج کرد و به خارج کشور رفتن و یه خانواده تشکیل دادن و الان کلویی قراره مادر شه و لوکا اون رو ول کرد و رفت پی خوش گذرونی هاش و کلویی بدبخت و بیچاره مونده اس و پاس......
و امیلی گریه های هر شبه بغل کردن قاب عکس پسرش و خوابیدن با گریه بیدار شدن با چشمای پف کرده سیاه شدن زندگیش و مردن روحش و از همه مهم تر حسمی شده که فقط حرکت میکنه نه روحی داره نه چیزی کار روز و شبش گریه و گابریل سعی میکنه خودش رو خشک و بی احساس نشون بده ولی ...........اون یک پدره چطور میتونه مرگ پسرش رو تحمل کنه؟تازه اونم تک پسرش:)پسری که با خون و دل بزرگش کردن کسی شده که سرش رو کار گرم میکنه و شب ها هم گریه:)💔حالا میرسیم به مادر فیلیکس جوش زدن و از طرفی خوشحالی ۱.چون فیلیکس همس تو اتاقشه و بیرون نمیاد ۲.مرینت مرد و راحت شد بله مرد مرد و همه رو نا امید کرد از همه مهم تر فیلیکس نوبتی هم باشه نوبته.........
نوبته فلش بگه تا بفهمیم چی شده:) فلش بک به یک ماه قبل دقیقا همون روز بعد از مهمونی/&امام کار ها رو انجام دادین؟+بله اقا تمام کار ها انجام شد&خوبه میتپنی بری راستی.....+بله اقا&ام چیزه به مرینت همه چیزو توضیح بده +بله اقا و رفت ادرین موند و پوسخند رو لبشو زمزمه وار گفت:بالاخره به هم میرسیم^_* پایان فلش بک+_+ خیله خب میدونم متوچه نشدین یه بار دیگه این فلش بک رو میزارم البته از زبان ادرین ببعد از فلش بک دوباره خودم توضیح میدم:)
فلش بک به همان روز:)مرینت دوپن چنگ به دستت میارم از همون روز اول که دیدمش لرزه ای به دلم افتاد ولی حال مطمئنم ولی اون فیلیکس عو.ضی مطمئنم واقعا عاشقش شده با یه تیر سه نشون میزنم ۱.به مرینت میرسیم ۲.فیلیکس و کلویی رو از سر راهم بر میدارم۳.کسی جلو دارم نمیشه خوبه بابا ایول به مرینت میگم فیلیکس فقط یه دختر با.زه و از این حرف ها بعدم مرگ خودم و خودش رو شبیه سازی میکنم بعد با هم میریم امریکا(نکته نمد گفتم یا نه ولی کلویی اینا هم رفتم امریکا دقت کردین؟😈کلا همه چی رو هواس:))و خودم رو تو دلش جا میکنم و یه زندگی عالی برای خودمون میسازیم همین و بس(فهمیدین؟) پایان فلش بک/و حالا بریم سراغ ادرین و مرینت:)
مرینت رو تختش خوابیده بود و ادرین داشت اشپزی میکرد میخواست خودش بذای مرینت غذا درس کنه تقریبا داشت تموم میشد که تلفنش زنگ خورد نگفت گازو خاموش کنه بره تلفن رو که قط مرد دید غذاش سوخت و بعد هم صدای مرینت اومد صداش نه جیغش ادرین به هول رفت تو اتاقش اون صحنه رو که دید چشماش خمار شد ولی با جیغ مرینت به خودش اومد سوسک بود و مرینت داشت عین چی جیغ میزد ادرین با یه لگد سوسک رو کشت و پوکر به مرینت زل زد مرینت هم اخم کرد و حالت قهر گرفت وقتی برگشت با لبخند ارامش بخش ادرین مواجه شد و متوجه موقعیتش شد و سریع ادرین رو هول داد بیرون وادرین قه قه ای زد(مامانش اونجا داره زجه میزنه این اینجا داره میخنده😑)مرینت سریع لباس خوابشو با یه شلوار صورتی و یه نیم تنه سفید و کتونی سفید با کلاه افتابی صورتی و یه سیوشرت که به کمرش بسته شده و صورتیه عوض کرد و موهاش رو دم اسبی بست رفت پایین ادرین صبونه اماده کرده بود مرینت خواس بره که صدای ادرین به گوشش خورد:منم اینجا برا برگ چغندر صبونه اماده کردم اره؟؟؟
مرینت برگشت و گفت:تو درس کردی؟&بعله😌_نه ممنون نمیخورم😁&مرینتتتتتتتتتتت_(قعقهه)باشه بابا ببخشید.و رفت سر سفره و صبونه خورد تو این مدت ادرین واقعا عاشق مرینت شده بود و از همه مهم تر بقیه رو فراموش کرده بود سعی بر به دست اوردن دل مرینت داشت اما مرینت اونو به عنوان دوست میبینه اون موقع ها رو یادش یخیر که ادرین با صدای کاملا سرد جوابشو میداد اما الان عاشقشه و سعی بر گرفتن قلبش رو داره چون مرینت خودش رو صاحب قلب ادرین کرده:)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود کیا سرما خوردن😥🤔😪
من دارم میخورممممم از صب گلوم درد میکنه صدام در نمیاد خواهرم میگه راحت شدم اخهههههه تقصیر خودشه اول اون مریض شد بعد من داره مامانم هم مریض میشه بابامم که اصن مریض بشو نی🗿😂
منم دقیقا بابام اصلا مریض بشو نیست
من و آبجیم و مامانم همه دو دور مریض شدیم اون هنوز مریض نشده😂😐
😂💟
عررررررررررز عالییییییی🥲💔
عالییییییییییییییی بعدییییییییییی
مرسی
بعد مشقام به روی چشم:)
ولی خدایی دیشب اینقد خسته بودم که نفهمیدم چی نوشتم سر سری نوشتم رفتم خوابیدم😁