ناظر جونم لطفا رد یا شخصیش نکن
وسط راه هی بهم نگاه می کردن و لبخند می زدن تا اینکه جیمین سکوت رو شکست و گفت:پسسسس.....تو عاشقمی؟ ا.ت. سرشو انداخت پایین و لپاش سرخ شد و گفت:اوهوم! ..... تو چطور؟ جیمین پوز خند زد و گفت:خبببببببببببب......دوست....دارم! ا.ت. سرشو انداخت پایین و اه کشید.و گفت:ولی....ولی....من فلجم چجوری به من علاقه داری؟ گفت:ربطی به فلجیت نداره....من .....من...عاشقتم!متوجهی؟ ا.ت. نگاهش کردو گفت:اوهوم!
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالیییی خیلی خوب مینویسی منتظر پارت بعدم🤍🤍🤍🤍🤍💜💜💜💜
آدم مجذوب داستانهایت میشود ای نالنگی عزیز و دوست داشتنی ما :)))))
منم مجذوب نظر های شماا میشممم :))))))
هعییییی چرا کممم ممییننووییسسسییی تا پات بعد سیل میاد تو خونمون هعیی منظورم با گریه هامه😂
عالییی