
ادامه بهتر نوشتم ..امیدوارم خوشتون بیاد

اقا من پشیمون شدم . شهرت می خوام چیکار ؟؟! با این پولایی که الان دارم راحت میتون یه زندگی راحت داشته باشم . من الان به عنوان دردونه ترین بچه کل امپراطوری بیکبان معروفم . همین سه روز پیش یه نفر حواسش نبود رو لباس بابام ابمیوه رو ریخت . بابام می خواست بکشتش اما من نزاشتم اونم راحتتتتتتتتت قبول کرد . تو این احوال یه خبرایی از شیل شنیدم . باورتون میشه شیل تموم کتابای داستان امپراطوری رو خونده !!! { نکته : یعنی۱۱ تا کتاب تصویری خونده } وااااااااااااااااااااااااای احساس می کنم هر روز ع*ا*ش*ق تر میشم . خداییش اون شخصیت اصلی رو می خواید چکار وقتی شیل هست . اییییییییییییییییییییییییییییش !!

تصمیم گرفتم مخفیانه مارای تجاری بکنم . خداروشکر اینجا کارای تجاری وجود داره . من خودمو بهترین میکنم مخفیانه . تو شمشیرزنی استاد میشم و بازم مخفیانه . خودمو تبدیل به اسلحه شیل می کنم اشکارانه . تا همه بفهمن اجازه دست زدن بشو ندارن . .امروز دوباره بابا و مامان میان اینجا . مطمئنم الا وستون سواله که چطور محبوب شدم وقتی که تو داستان محبوب نبودم . خوب انیکا بخاطر رفتار بدش از همه دور شد اما من یکی خیلی خوبم . نمی خوام دروغ بگم استاد اغوا کردنم در حالی که وقتی اغوا می کنم نمیدونم .!! باورتون میشه؟؟؟؟{ خسته نباشی }البته من واقعا دوسشون دارم .

تو این یه سال رو جادوم کار کردم و تونستم به جایی برسم تو ۳ سالگی بیدارش کنم. اینجا ۱۰ تا سطح جادو وجود داره . بعضیا حتی تو ۶۰ سالگی هم ۴ تا سطح قدرت رو ندارن اما من چی ؟؟!! هیهیهی... حافظه گذشتم ... هوهو هو ... با تمرین میتونم حتی به لول ۱۰ برسم . تا حالا کسی به این سطح نرسیده . حتی شیل ع*ز*ی*ز*م هم تا سطح ۹ میرسه تو اینده . اما بخاطر اون شخصیت اصلی لعنتی نمیفهمه چیکار میکنه خودشو فدا میکنه چون اونقدر دور بوده که حتی با قدرت فوق العادشششششش نتونست برسه !!! سن اشکاری جادو ۸ سالگیه اما من ۳ سالگی اینکارو می کنم . صد در صد !!. چون ع*ش*ق*م شیل تو ۵ سالگی قدرتشو بیدار میکنه!جادو شخصیت اصلی تو اینده ۳ لوله . چرا ؟ چون مثلا دختر ضعیف بدون ایراد و گله . { با لحن تمسخر } من واقعا نمی خوام درموردش بد صحبت کنم اما چرا اون { درک شخصیت اصلی عکس اولین سوال } نه این { شیل شخصیت اصلی رمان که منه نویسنده انتخاب کردم } ؟؟؟ ولی در کل از شخصیت اصلی زن رو دوست دارم البته نه دوست دارم فقط یکمممممممممم علاقه دارم { داره خودشو میزنه به اون راه از شخصیت اصلی زن خوشش میاد }

بابا و مامان وارد میشوند . میرم سمتشون . حالت گوگولی فعال >>میرم جلو میدوم سمتشون بعد دستامو دراز میکنم تا یعنی بلندم کنید و وفتی بلندم کردن ... انیکا : ماما . بابا . تلام دلم بلاتون تند توده بود [ مامان . بابا دلم براتون تنگ شده بود] و دوباره شروع میشه . بابا : بلندم میکنه و اروم و با لبخند بغلم میکنه . مامان لپامو میگیره ... میکشه بعد میگه : وای چقد گوگولی و خ*و*ر*د*ن*ی*ّه !! . اوففففففففف خسته شدم بچه شدن چه سخته !! و یه روز دیگه میگذره . { پوففففف ... همونطور که قبلا گفتم {} اینا یعنی نویسنده حرف میزنه [] اینا یعنی درست حرف انیکا () اینا هم دیگه میل خودتونه بنظرتو با همین به زبون حرف بزنم یا بیام داستان خودم بگم تو این ۳ نوع پرانتز فکراشونو بگم . نظر بدید }

بای بای همگی ببخشید کم نوشتم
با بای نظر بدید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)