سلاااام دوستان .... من بازم اومدم ، ببخشید اگه داستانم رو ادامه ندادم .... نمی دونم چی شد که تستچی پروفایلم رو پاک کرد و کل تستام پاک شدن و دیگه نتونستم ادامه بدم ... ولی دوباره داستانم رو نوشتم .... برای جبران که اینقدر منتظر موندیدن هم دو تا پارت براتون گذاشتم .... بخونین و لذت ببرین ❤️❤️❤️
سلام
اسم من پنی . یه دختر سر حال و ورزشکار و باهوش . آلان دیگه توی پایگاه ویژه پلیس شهر ℳetro که به Hq معروفه ، زندگی می کنم و کارم مبارزه با سر دسته گروه ʍad یعنی دکتر کلاو هسته . اون همیشه نقشه های خیلی عجیبی می کشه تا به خواسته های شیطانی خودش برسه و دنیا رو مال خودش کنه . وظیفه عملی کردن به نقشه هاشو به برادرزاده اش تالون می سپاره . اه ....پسره خل و چل ....شاید اگه نقشه هاشو به یه نفر دیگه می داد تا انجام شون بده شــــاید نقشش عملی می شد 😝 چون تا آلان حتی یکی از نقشه هاشم عملی نشده و همیشه شکست خورده . 😁
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
تولدت مبارک ♡♡
تولدتت مبااارک💗🎂
خیلی داستان جالب و باحالیه 👌
گود به دوستمم داستانتو معرفی کن