لطیفه ها و لبخند ها

_زن و شوهر دعواشون میشه زن زنگ می زنه به مادرش میگه مامان من میخوام چند روز بیا م خونه تون وشوهرم را تنبیه کنم. مادر میگه نه دخترم این شوهرت نیاز به یک تنبیه بزرگتر داره!! من میام خونه تون !!!!

حشره کش خالی کردم تو اتاقم من سر درد گرفتم دارم می میرم پشه هه رو آینه اتاقم وایساده داره شاخکاشو مرتب می کنه!

خواستم بحث زن گرفتنو باز کنم : به مامانم میگم بزرگیترین آرزوت برای من چیه؟ میگه اون گوشیت بسوزه! قبلانا میگفتن عروسیت

تازگیا یه قرص خواب اختراع شده به نام «فیزیک پیش دانشگاهی» لامصب تا درشو وا میکنی انگار دیشب تا صبح نخوابیدی

مادربزرگم رو بردم دکتر به دکتره میگه آقای دکتر یه دارویی بهم بده دردم ساکت بشه تا فردا برم پیش یه دکتر درست حسابی! من فقط سقف رو نگاه میکردم

انقدر فامیلامون رو ندیدیم که چند وقت پیش یه یارو اومد به اسم عموم خونمون شام خورد ! بعدا فهمیدیم گدا بوده

_” فکر کن ببین کجا گذاشتی ” ‏تنها راهنمایی اطرافیان، وقتی چیزی گم می شه

_بیکارترین آدمها اونایی هستن که وقتی سوار پله برقی میشن از پله هاش بدو بدو بالا میرن تا زودتر از دیگران برسن

یارو ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﭼﺮﺍ ﻣﻨﻮ ﺍدد ﮐﺮﺩی؟ ﮔﻔﺘﻢ ﻗﯿﺎﻓﺖ ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﺑﺎﺯﯾﮕﺮﺍﯼ ﻣﺤﺒﻮﺑﻢ ﺑﻮﺩ! ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻧﻮﺷﺖ ﮐـﻲ؟!! ﮔﻔﺘﻢ خرِ شرک

ﻣﺮﺩﯼ ﺗﺨﻢ ﻋﻘﺎﺑﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻻﻧﻪ ﻣﺮﻍ ﻫﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻋﻘﺎﺏ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺷﺪ ﺟﻮﺟﻪ ﻣﺮﻍ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﻍ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺳﭙﺲ ﭘﺮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﻫﻢ ﮔﻨﺪ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎ آخری نتیجه👈