اینم از پارت دومم داستان
حس کردم نفس کشیدن برام سخت شده و چند ثانیه بعد همچی تار شد ...
وقتی چشمامو باز کردم تو یه اتاق بودم که کاغذ دیواری های سیاه داشت و چند تا عکس به دیوار وصل بود بهشون نگاه کردم این که همون پسرس که دیشب دیدم . الان کجام . در یهو باز شد و دو پسر و یه دختر خوابیده وارد شدن دختره تو بغل پسر دومی بود و پایین لباساش پاره بود انگار گدا بود .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
اخر داستان الوین میمیره