
ببخشید که کم گذاشتم چون میخواستم جای هیجانی قطع کنم کم شد🙏🏻😅🖤🐍
اولش اون چهار قهرمان شروع کردن.بعد دامبلدور و مک گوناکال.و بعدش بچه ها اومدن وسط،دست دراکو رو کشیدم و بردم وسط.داشتیم میرقصیدیم،به چشماش خیره شده بودم.میدرخشید!عین ستاره هایی در آسمان!(دیگه دارم به خودم شک میکنم🤔😂)همینطور داشتیم میرقصیدیم که یه مردی اومد و گفت«میخواین یه آهنگ واقعی بشنوین؟!»(فکر کنم همینو گفته بود.)گفت«آماده اینن؟؟!!!»همه جیغ کشیدن و شروع کردن به رقصیدن.(اوکی بریم یه توضیح مختصر بدیم.ببینین نمیدونم اون سکانس هری پاتر و جام آتش رو دیدین یا نه چون من بدون س.انسورش و دیدم.یه قسمتی هست که به مردی میاد و راک میخونه و مهمونی شبیه پارتی های خودمون میشه.اگه خواستین برین ببینین.) داشتیم وسط میرقصیدیم و میرقصیدیم که بالاخره خسته شدیم و رفتیم یه نوشیدنی بخوریم.دراکو رفت نوشیدنی بیاره که چشمم به هری و رون افتاد که اخم کردن و نشستن…
بهم نگاه کرد و گفت«تو واقعن بخاطر دراکو درخواستمو رد کردی؟!»به هری گفتم«متاسفم هری ولی من از دراکو خوشم میاد!تو مثل برادر نداشتمی!من حتی درخواست ویکتور رو هم رد کردم!»با تعجب گفت«کدوم ویکتور؟»گفتم«ای وای چرا همتون میپرسین کدوم ویکتور؟!مگه ما تو هاگوارتز اصلا شخصی به نام ویکتور داریم؟!منطورم ویکتور کرام هس!»رون گفت«چیی؟»و ادامه داد«اما اونکه هرماینی رو دعوت کرده!»گفتم«آره میدونم.»رون با خشم گفت«هرماینی گفت که ویکتور بهش گفته از همون اول اونو زیر نظر داشته و اونو میخواسته دعوت کنه!»چشمام گرد شد گفتم«چی؟!»(دوستان من خودم رو ویکتور کراش داشتم البته بعد دراکو!اینجا هم دیگه چیزی به زهنم نمیریسید🤦🏼♀️🤷🏼♀️)میخواستم برم بهش بگم که از اول زیر نظرش داشتی هاااا،که هری از پشت گرفتم و گفت«وایسا ببینم!کجا با این عجله!اینطوری فقط وضع بدتر میشه!»داشتم آروم میشدم بازوهام هنوز تو دستهای هری بود که مشت کسی از بغلم رد شد و خورد تو دهن هری و هری افتاد زمین!…
برگشتم.دراکو بود!گفتم«هییی دراکو داری چیکار میکنی؟!»دراکو با خشم گفت«اون اب.له تورو از پشت بغل کرده بود!»هری که صورتش قرمز شده بود بلند شد و گفت«مالفوی ا.حمق(با عرض پوزش من خودم یکم عصبانی بودم وقتی اینجاشو نوشتم وگرنه دراکو کراش اول آخر زندگیمه:)!)من بغلش نکرده بودم میخواستم نزارم بره سراغ ویکتور!»دراکو هنوز هم عصبانی بود،که بازوشو گرفتم و بردمش از سالن بیرون.یه جای خلوت پیدا کردیم،و بهش گفتم«دراکو مشکلت چیه؟توضیح داد که واسه چی منو از پشت گرفته بود!»گفت«مشکلم اینه که اون پاتح اح.مق(قسط توهین ندارم هااااا پاترهدا)هنوزم با اینکه ردش کردی باهات صمیمیه!»داشتیم همینجوری بحث میکردیم که به دراکو گفتم«صبر کن ما کجاییم؟!»گفت«نمیدونم!»به اطرافمون نگاه کردیم که یکهو فهمیدم کجاییم!…
ما در بخش ممنوعه بودیم!با ترس گفتم«ای واای!ما تو بخش ممنوعه ایم!فینچ(اسمش فینچ بود دیگه آره؟)رگمونو میزنه!»دراکو هم یکم ترسیده بود،گفت«فینچ نمیفهمه اگه ما زودتر بزنیم به چاک!»میخواستیم بریم که یکهو گربه فینچو دیدیم!سایه فینچ هم از دور دیدیم!(واییی الان میخوان چیکار کننن!!)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فیلچ🌝
اها مرسی🤍
سس تو شانس اینا😐
😂
عالییییی 😍 اسمش فیلچه
ذووققق))
مرسیکهگذاشتیش))
قلبونت🫰🏻