

[کانگسو]:« *نفس نفس* رفتن!. وقتی فهمید دارم میدوئم سمتش شیشه رو داد بالا و به راننده علامت داد بره...» [ جین]:« نمیفهمم... خیلی عجیبه! بیا این اسنکو بگیر.. باید بریم یه سرو گوشی تو مدرسه اب بدیم..» [ کانگسو ]:« اوکی » ------ ساعت 𝟭𝟱 و 𝟭𝟬 دقیقه بعد ازظهر " دبیرستان هانوول " [جین]:« سلام خانم روبی..» [ کانگسو] :« سلام خانم سئو..» [جین]:« مایلیم کلاسی که هلیا توش درس میخونده رو بررسی کنیم...» [روبی]:« بله! حتما!» "وارد کلاس میشن" ... ؟؟؟:« برپا !» [روبی]:« بشینید بچه ها.. ایشون خانم جعون و ایشونم خانم چوی هستند، کاراگاه برای بررسی پرونده همکلاسی تون.. لطفا کمال همکاری رو باهاشون داشته باشید.» [جین] :« ممنونم خانم روبی... خب بچه ها... الان چه درسی دارید؟.» ؟؟؟ " اینجا تنها درسی که میدن درس جنایته خانم خوشتیپ ، عاا ببخشید ، خانوم جعون » * خنده * [ لیندا]:« ببخشید سونبه .. راکی یکم جوگیره ' ما الان تاریخ داریم.» [ کانگسو ]:« ادب داشتن توی این موارد خیلی مهمه ؛ اهم ! نمیتونم کسای ری ادبی رو توی بلک لیستم قرار ندم » [ جین]:« خیله خب ، جدی باش کانگسو .. بچه ها ما رو به عنوان همکلاسی خودتون بدونید و باهامون راحت باشید "] میتونیم روی اون نمیکت خالی بشینیم؟» [ الا] :« بله حتما » [کانگسو]« *زیرلب* خیلی وقت بود نیومده بودم دبیرستان... چه حسی داره برگشتی به اینجا؟» [ جین]:« هیچی، ششش معلم اومد..» [راکی]:« برپا..» ؟؟؟:« خب سلا... اهم سلام بچه ها.. خانم سویو برگشته با درس تاریخ!؛ امم.. ببخشید خانم ها ، فک کنم کلاس اشتباهی اومدین!» [ کانگسو]:« من چوی کانگسو هستم ایشونم همکارم جعون شین هه!... برای پرونده گمشدن دانش آموز این کلاس ، کیم هلیا اومدیم» [ سویو]:«اوه بله!»

[کانگسو]:« داری چیکار میکنی شین هه !» [جین] :« نوشتن مشخصات ظاهری، بررسی وسایل؛بررسی نیمکتا» [ کانگسو ] :« ببخشید معلم تاریخ عزیز .. اون نمیکت چرا خالیه؟» [ سویو]:« معلم تاریخ ؟ عا میتونین هوانگ سویو صدام کنید » [ کانگسو ]:« آها اوکی معلم تاریخ ، حالا اینارو ولش عزیزم ، نیمکت چرا خالیه ؟ » [سویو]:« ام خب اون نمیکت هلیا بوده و تک نفره مینشسته.. خب بعد اون ماجرا کسی اجازه نشستن نداشته .» [جین و کانگسو ]:« ممنون.» [ جین ]:« کانگسو ، با پرسیدن این سوالا کم کم به سرنخ میرسیم ، اوکی ؟» [سویو]:« بله مجسمه هرکول یه مجسمه عظیمه که مث خودشم چغر بد بدنه!» [جین]:«چغر بد بدن!... هوم..» [کانگسو]:« چیزی شده شین هه قانوم ؟»[جین] :«سویو معلم تاریخ شده! عجب..» -----*صدای زنگ* [سویو]:« خب بچه ها زنگ خورده. برید تفریح و استراحت؛ یادتون باشه برای هفته دیگه یه پژوهش از مکان های تاریخی داشته باشید.. فرقی نمیکنه کجا باشه. خسته نباشید بچه ها » [الا ]:« بله ممنون ، شماهم خسته نباشید » [راکی] :« واهای ، خودتو نکشی الان قانوم » [الا] :« با نمک ! شب تو خیارشور خوابیدی ؟ » [ راکی ] :« آره خواب توروهم دیدم ، داشتی از چاپ*لوسی جر میخوردی😔🌸» * الا داد میزنه * [کانگسو ]:« چه دعوای جالبی ، جین من چیپس میخواممم » [جین] :« منتظرم بمون .. » [کانگسو] :« عه میری چیپس بخری ؟ ممنون شین هه ژیون »

* جین توی راهرو سویو رو دنبال کرد، تا اینکه سویو برگشت* [سویو] :« هوم..پس مثل اینکه به شغل موردعلاقت رسیدی! تبریک جعون شین هه » [جین]:« سلام، دوست قدیمی!» [سویو]:« قدیمی ؟ از این کلمه خوشم نمیاد ؛ بهرحال ! دلم برات تنگ شده بود! برگشتی به منبع خاطراتمون نه؟» [ جین] :« ما خیلی وقت شده همو ندیدیم پس دوست قدیمی حساب میشیم .. درسته ؟و خب اولش راضی نبودم ولی مثل اینکه خاطرات داره مرور میشه... چغر بد بدن » [ سویو]:« ولی ما هنوز .. » [جین]:« بیخیال ! » [سویو]:« آره چغر بدبدن ، یادته تو ارائه درباره هرکول چقد کلاسو سر این خندوندم؟میدونی من خیلی مثالتو برای بچه هام میزنم.» [ جین]:« آره یادمه خب ، من برای مسئله مهم تری اینجام ، سرنخی؟ چیزی داری؟. » [ سویو]:« اره! فقط اون دوستت کو؟» [جین]:« کانگسو رو میگی ؟ اون همکارمه.. اونجاست..»* با اشاره دست به کانگسو علامت داد بیاد سمتشون* *کانگسو داد میزنه * : « هانننن ؟ چیهه؟چیکار داریی ؟» [جین] :« ببند ازگل ، بیا اینجا » * به سمتشون میاد * [کانگسو] :« بله چیه ؟ چیپس خریدی ؟ عیوا معلم تاریخم که اینجاست » [جین]:« گفته بودم سویو دوست قدیمیمه ؟ اون چندتا سرنخ داره پس بنظرم بهتره که باهم حلش کنیم » [کانگسو]:« اوکی پس بریم سراغ سرنخا » * به سمت طبقه پایین و ازمایشگاه رفتن، ولی بعدش پیچیدن سمت یه در بسته، کلید رو توی قفل چرخوند و در رو باز کرد* [سویو]:« میدونم از توی ازمایشگاه چیزای زیادی میتونید پیدا کنید.. اینجا اتاق پرونده بچه هاست.. یه کپی عکس از همه بچه های کلاس با هلیا گرفتم چون شنیدم اینجایی... توی این پوشه همشون هست.. با یه فلش از دوربین مداربسته ازمایشگاه.. چون زنگ اخر اونجا بودن» [ جین]: « برام سواله چرا پلیس نشدی..» [سویو]:« حوصلم نمیکشه؛ همینشم با بدبختی اوردم برات... مدرسه باهام همکاری کرد» [کانگسو]:« خیلی ممنونیم ولی خب چرا تو معلم تاریخ ؟» [ سویو]:« بخدا اسمم سویوعه ، وَََ از نظر مدرسه صمیمانه ترین رابطه رو هلیا با من داشت. واسه همین به من سپردنش؛ ازمایشگاه رو گشتین دیگه ؟» [کانگسو] :« ببین عیزم تو هرچی باشی برا من معلم تاریخی اوکی ؟ و البته که آزمایشگاه رو جر دادیم ولی به چیز خاصی نرسیدیم» * سویو از سر ناچاری آه میکشد * [ جین] :« سویو، میتونم پرونده چنتا از بچه ها رو با خودم ببرم؟» [سویو]:« البته، ولی کیا؟ » [جین]:« دوستای صمیمی هلیا، و اون پسره..اسمش چی بود ؟ آها راکی» [سویو]:« باشه.. باید اول به مدرسه بگم.» [جین] :« خودم میگم.» [سویو]:« خیله خب.. هرچی خودت بخوای.. این پرونده الا و لیندا دوستای هلیاست.. اینم پرونده راکی ، یکم شیطونه جدیش نگیرید » [کانگسو]:« شیطون ؟ اگه بخواد بلبل زبونی کنه فکشو میارم پایین🗿🍓 »

[جین]:« سویا راست میگه ، این بچه خیلی رومخه .. اواسط سال اومده این مدرسه؟...[سویو] :« به من چه برید به خودش بگید ، اره! با یه خانم و اقای تقریبا پیر که پدرمادرش میشدن اومدن.. گفتن مدرسه قبلیش رو نمیخواسته... نمره هاشم نسبتا خوب بوده؛ اطلاعات کلاس بالای زیادیم داره که سالای دیگه میخونن.. نمیدونم چرا بهش مشکوکی» [جین]:« همین که بیشتر از خودش میدونه، مشکوکه» [ سویو]:« به هرحال... من دیگه باید برم به کلاسای دیگه درس بدم.. موفق باشید قانوما » [جین و کانگسو ]:« ممنون» ------ * دم در مدرسه * [جین]:« ممنونم خانم روبی.. تحقیقات امروزمون تموم شده دیگه لطفا محیط مدرسه رو همینطور نگه دارید و به چیزی دست نزنید .. فردا برمیگردیم.» [روبی] :« ممنونم... موفق باشید» --* سوار ماشین شدن، جین پشت فرمون نشست و بعد یکم سکوت نفسشو بیرون داد* [جین]:« اماده هرچیزی باش کانگسو... این پرونده بوهای فروپاشیای زیادی میده..» [کانگسو]:« اونوقت از کجا؟.. » [جین]« از رییس رونا.. واسه چی باید مارو بپاد؟..» [کانگسو]:« شاید خواسته ببینه کارو نپیچونده باشیم..» [جین] :« کانگسو یکم فکر کن.. سویو گفت که ممکنه چیزای خیلی زیادی از ازمایشگاه پیدا کنیم.. اما وقتی رفتیم هیچی نبود.» [ کانگسو]:« خب؟..» [ جین]:« یه بار دیگه میریم اونجایی که رونا اومد.»
[انچه خواهید دید] ؟؟" این همون انگشتره ؟؟" میشه یچیزی بهتون بگم؟ ؟؟" کارتو خوب انجام دادی ؟؟" انگشتر از دستم پرت شد و حالا افتاده دست اون دختره! ــــــــــ تا اینجا کدوم نقش رو خیلی دوست داشتید ؟😔😍🚶♀️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مثه اینکه تفدته؟نه؟
عیش موبارک😔🥲🥰😍💔🍓
عیش تنک 😍😔🚶♀️
تست ساختم پیدشگا ردش کردن😍
گلط کردن😔🚶♀️
3>
🥲💗
تفلدتمبارکککنازیییی!
تنکت جعونننن🥲😔🚶♀️
هپی مپیییییی
فردا تولدته گوسپندم ... پیشاپیش مبارکککک
کدومشون؟نازی اور سارا؟
نازیییی!
ایش ممنونن گاب گشنگم !😍😔🚶♀️
درگیر مدرسه اید محو شدید؟🥰💔
بلی دخیخا ... نمره ریاضیمو ۸ گرفتم از گوشی عزیرم محروم شدم 😍😔🚶♀️
🥲منم نتونستم ی امتحانو بی غلط بدم اه
بچممم!
فشاربقولیدمنهدیهمو20شدممم:))
-لورآخصگله
تست آخرم! #تیپاپ_لایق_این_همه_ظلم_نیست
تستبسازی،شکلاتمیدمبتعشخم؛-؛😍✅
غیر از بحث گشادی مدرسه ها خیلی به آدم اجازه ی تست ساختن میدن 😍😔🤌
حق
کدومنقش؟
بمولااینکانگسوپاتریکمنه؛-؛
جر
دختر کجا بودی ؟
توشلوغی
رفتی تظاهرات؟
راره
خاک به سرم .. حالت خوبه ؟ نگزفتنت ؟ بیا تعریف کن
بیاپیویی