این یکی از داستان های احساسی من هست یک داستان عاشقانست😝 تستچی لطفا قبول کن و کامنت بزارید و نظرتون رو بگید و دنبال داستان باشید
خب شروع داستان
یک روز یک پسر به اسم ارتین داشت راه میرفت و تو فکر این بود که چه پیتزایی بگیره داشت میرفت که به فست فودی رسید.پیتزا رو سفارش داد اومد نشست خورد،رفت برای حساب کردن غذا.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)