نمی تونم عشقم رو اعتراف کنم (پارت ۷)

برو که رفتیم [از زبان هه جی]چان در و باز کرد اومد تو (خودش کلید خونه هه جی رو داره ) صاف رفت تو آشپز خونه با بستنی خانواده شکلاتی اومد بیرون(وات ده فاخ😶)ی قاشق به من داد ، فیلم گذاشت ، نشست کنار من و شروع کرد خوردن (فازش چیه😶) وسط فیلم پیشنهاد داد بریم بیرون خرید منم هیچی نگفتم که مثلا حواسم به فیلمه (بهش میگن کوچه علی چپ هه جی جان 😶😅) بعد فیلم هم تصویری زنگ سومین زدم که چان نتونه حرف بزنه (مشکل داری 😐 هه جی : تووو مینویسی بنده : ما اینیم دیگه😏😂)

بک جواب داد (بک: ♧ هه جی :♡ چان:♤ سومین:◇) ♧سلام خوبین 😁 ♤اوه اوه پیش سومینی 😐 ♧اون پیش منه😅 ♡نزدیک آجیم نمیشیاااا🤨 ♧نمی تونم قول بدم 😏 سومین حوله به سر نشست کنار بک ◇منحرفای بیشعور 😑 ♤شت حموم بودی 😐😶 ♡😐وات ده فاخ ♤حالا ولش 😐چرا چند وقته به ما سینگلا سر نمیزنین 🤨 ♡یااا حالا که اینطور شد من تا فردا شب یکیو پیدا میکنم حالا ببینین 😒🙄 ♤◇♧🤣 خلاصه بعد ۱ ساعت قطع کردن 😑

چان:برو آماده شو که دیگه بریم آهان راستی بعد اونجا ی راست میریم پیش سومین اینا هه جی : باشه😑 خب دیگه میرن مرکز خرید اول ۳ تا مغازه رفتن و لباس و اینا خریدن بعد رفتن کافه بعد هم رفتن خونه بک در زدن سهون در باز کرد سهون : به به هه جی خانوم از این طرفا !! خوبی چان : منم خوبم مرسی که پرسیدی 😑 سهون : کوفت داشتم مخ میزدم 😑بیاین تو 😁😆 بعد رفتن تو همه اعضای اکسو (۱۲ نفر) و سومین اونجا بودن سومین : اونی چطوری 😚 چان : کم کم دارم شک میکنم که واقعا وجود دارم 😐 چن:اووو هه جی چه خبر ؟!!! کریس اومد جلو هه جی رو چرخوند و سلام کرد ، هه جی افتاد تو بغل سوهو سوهو: دالی موشه !!😆🐁 بعد پرتش کرد تو بغل لی لی موهای هه جی رو از تو صورتش کنار زد و براش بوس فرستاد (وات ده فاخ😐) هه جی پرت میشود 😆😂پیش شیومین شیومین هم کمر هه جی رو گرفت و...و...ووووووو...برو بعدی 😆😂(عررر میخوام همینجا تموم کنم 😆😆😆)

وووو گفت خوشحالم میبینمت (😂حال کردین ) دی او از رو مبل همونطور که فنجون قهوش رو میچرخونه : سلام هه جی 😒 (عررر😂) چان: دیگه شکی درش نیست که وجود ندارم 😑🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️بای تاعو از دستشویی اومد بیرون:عه سلام چان سلام!! هه جی!! چان: من برگشتم 🚶🏻‍♀️😁تاعو بیا پیش خودم تاعو: ها ؟!!چی؟!!چیشده؟!!😕 همه باهم (بخوانید برقصید و نمی دونم چی چی 😆) :😂😂 [چند دقیقه بعد] هه جی : بچه ها میدونید کیا برای مهمونی لیسا میان 😊 کریس : چطور میخوای مخ بزنی😏 هه جی : یااااا درسته سینگلم ولی نمیخوام مخ بزنم 😑 سومین : اصلا لازم نیست مخ بزنی تو بی خود و بی جهت پسرا رو جذب میکنی 😑 یهو شیومین هرچی قهوه خورده بود تف کرد تو صورت چانیول 🤣🤣🤣🤣🤣 چانیول:خیلی ممنون 😑قهوه برا صورت خوبه نه 😶

بک: خب گروه ما ، تو و سومین و گروهتون(بلک وایت)، بلک پینک و بی تی اس (بعد چند ساعت) چان هه جی رو رسوند خونه از زبان هه جی : رفتم تو لباسام رو در آوردم و خودمو پرت کردم رو تخت امشب خیلی خوش گذشت امید وارم فردا شب تو مهمونی لیسا هم خوش بگذره 😊

فرداشب [از زبان هه جی] آماده شدم نیم تنه سفید ، ی دامن بلند توری مشکی که جلوش کوتاه تر از پشتش بود ، ،کفش پاشنه دار بند دار مشکی ،موهای باز،آرایش ملایم و کم و کیف دوشی سفید گوشیم زنگ خورد هه جی : الو چان: هه جی من نزدیکم هه جی : باشه من آمادم زنگ در خورد هه جی : اومدم(داد زد) درو باز کرد س....س...سلا..م...