ناظر جونم رد نکنی 🙂❤
پشته میز نشسته بودم و با مداده توی دستم بازی میکردم و به به این فکر میکردم یعنی واقعا این سوبین همون سوبین برادره منه اااااه کاشکی میشد رو در رو ازش بپرسم همینو که گفتم در با شتاب باز شد چرخیدم دیدم سوبینه بلند شدم. =اممم ببخشید شما خانمه لی هستید _بله من لی سولانگ هستم (از زبان سوبین) نه.... امکان نداره این..... این خواهره من سولانگ نیست اما اگه خودش باشه چی _کاری داشتی =اامم اره برای نوازندگی اهنگمون میخواستم کمکمو کنی _اها الان میام خواستم ازش بپرسم اما چیزی جلوم رو میگرفت (از زبانه سولانگ) سوبین رفت نشستم رو صندلی همون زخم رو روی گردنش داره همونی که وقتی از پله های خونه افتاد به وجود اومد گوشیم رو برداشتم و به جیمین زنگ زدم با صدای لرزون گفتم _الو جیمین ~سولانگ خوبی چرا صدات میلرزه _میشه بیای پیشم ~اخه الان کار دارم بعد.... _جیمین خواهش میکنم ~باشه الان میام گوشی رو قطع کردم پنج دقه گذشت سرم رو روی میز گذاشته بود که صدای برخورده انگشت به در اومد بلند شدم درو باز کردم و با چهره ی نگرانه جیمین مواجه شدم دستشو گرفتم کشیدمش داخل و درو بستم ~چیزی شده به در تکیه داده بود و سرم پایین بود ~سولانگ نتونستم جلوی خودمو بگیرم و بغلش کردم و توی اغوشش شروع به گریه کردم و با گریه حرف میزدم _جیمین........ جیمین... اسمه داداشم سوبینه من شک ندارم اون برادرمه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
از اینکه باهات کاری کنم ذهنم رو به باد داددددد عاشق این فیکایی هستم ک ریزز مثبت هیجده میان وسط😂😂
عالییی
عررررر اخرش🥲🍶عالیییی بیددددد🥲😍
عالی بود پارت بعد لطفاااااا