7 اسلاید صحیح/غلط توسط: Mahi انتشار: 2 سال پیش 67 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بچه ها ! همه ی ما یک دینی داریم مگه نه ؟ تو دین من نوشته که باید نماز بخونم ، به 14 معصوم احترام بگذارم ، تنها یک خدا وجود داره !و... در نهایت حجاب باید داشته باشم! حجاب من شال و مانتویی هست که می پوشم ! چادر نپوشیدن نشونه بی دینی من نیست ! اینکه من یک عقایدی دارم ! یک دینی دارم! یک خدایی دارم و یک پوششی دارم! کسی نمیتونه به زور چادر بکشه رو سر من ! جایی که نیاز هست مثل سر نماز یا رفتن تو حرم من چادرم رو میذارم در غیر این صورت نه !و اینکه تو تست ما دختریم من درمورد حجاب بد گفتم؟ اذن قسمت تکان خوردن مو در باد بعدش نوشتم چوب غیرت ، غیرت با اجبار از زمین تا آسمان فرق داره ! دارم میگم یکی روش غیرتی میشود میزد سیاه و کبودش می کرد من گفتم چون اجبار بوده نتونسته ؟ اعصاب آدم رو خرد می کنید ! اسلاید بعد داستان
بلونا : با تعجب نگاهشون کردم !به آلیسا اشاره کردم . ☆ اونا راست می گویند ! ♡باورنکردنی هست ! بهشون نگاه کردم . هنوز باورم نمی شد ، گردنبندم تکون خورد و فینا ازش خارج شد . دو تا روح دیگه داد زدند : فینا! ●کدومتون کتاب 4 حلقه رو دزدید ؟ ■ کار شینا بود ! ● بی خیال ! دخترا برگردید تو گردنبند و تو بوک اگه یک کلمه حرف بزنی مطمئن باش تبعیدت میکنم ! هر کدومشون برگشتند تو وسیله اشون ! بوک هم خود به خود غیب شد ، آلیسا هم ساکت یک گوشه نشست ! ♡ پس تو آرینا و تو هم ماریبل هستی ! چطور اومدید اینجا ؟ ⊙ درسته ! ما با تغییر قیافه و گول زدن امپراطوریس اومدیم ! ♡ کامل تر اول تو آرینا ! ♢ خب حقیقت ، من از امپراطوری نروس فرار کردم ، 3 ماه پیش !از جنگل اسکرا که اونجا بوک رو پیدا کردم ، روح من دینا هست ، همون آبی رنگه! من 3 ماه تو راه بودم تا اینکه تو مسافرخونه ماریبل رو دیدم ⊙ من از دعوت نامه پدرم استفاده کردم و تو راه رفتم به درخت 4 حلقه سر زدم ! و دو تا چیز آوردم : یک شیشه آب مقدس و یک شیشه کریستال سرخ ♡این خیلی عالیه و کتاب دست تو هست ؟ ⊙ آره اینم کتاب ولی بیشتر شبیه جعبه هست اصلا باز نمیشه ! ♡ بعدا روش فکر میکنم، منم بلونا هستم فکر کنم من رو خوب بشناسید ولی از الان بگم اون وحشی گری و شرارت من فقط نقش بازی کردن هست برای گرفتن انتقام
⊙ هنر های رزمیت چطوریه؟ ♡افتضاح اصلا بلد نیستم ⊙ آرینا هم مثل توئه! به هردوتاتون یاد میدهم ! ♢ این خیلی خوبه ولی چرا ما باید کنار هم باشیم ؟ ♡شکستن نفرین ! ♢⊙چی ؟ ♡ شکستن نفرین ! راه شکستن نفرین رو خودمون باید کشف کنیم ولی وجود ما برای شکستن این نفرین هست ! کنار هم بودن ما خیلی مهمه ! و در مورد جادومون... ♢روز تولد تو آزاد میشه ☆ ساعت 00:00 ! ♡♢⊙چی؟ ☆ بخاطر اینکه تو در ساعت 00:00 دنیا اومدی پس در این ساعت هم جادوت آزاد میشه ! ♡ اگه اون موقع تو مهمونی باشم چی میشه ؟ ☆ آزاد شدن جادو خیلی خیلی خیلی درد داره ، چه برای تو چه برای این دوتا ! ♡ خدای من !میتونم از مهمونی در برم ! پشت بوته های گل ارکیده نزدیک قصر ولیعهد ⊙حالا که قرار ها معلوم شد چطور میخوای کتاب رو رمزگشایی کنی؟ ♡ خودمم نمی دونم ! ☆باید روش فکر کنی ! ⊙ خدای من راستی یادم رفت بهت بگم ما جلوی امپراطوریس مجبوریم وانمود کنیم تو رو اذیت می کنیم !♢ما واقعا متاسف هستیم بلونا ! ♡مشکلی نیست به هرحال به زودی ماتریس رو خفه میکنم ! ⊙ حالا که اینطور هست باید برای جشن تولدت آماده بشی، ♡ من یک فکری دارم بیاین جلو .... (3 روز بعد_ روز تولد)
ایزانا :دسته گل رو گرفتم و لباس مرتب سیاهی پوشیدم ! چشمام کاملا مخفی بود . بالاخره دستکش های سیاهم رو پوشیدم و با یک بشکن تلپورت کردم به ورودی قصر امپراطوری تراوان ، این کار ازم خیلی انرژی گرفت ولی من به ایم راحتی نمیمردم! به سمت دروازه رفتم و نشان سلطنتی خودمم رو نشون دادم ، بهم اجازه ورود دادند، تو سالن دخترا من رو به خودشون نشون می دادند ، صدایی گوش خراش گفت : پرنس نروس !مایه افتخار هست ! تعظیم کردم و گفتم : درود بر امپراطور ! ■باورم نمیشه دعوت ما رو پذیرفته باشید ! ● فقط از سر کنجکاوی بود به خودتون نگیرید ! به اطراف نگاه می انداختم، من احتمال میدادم آرینا اینجا باشه پس بخاطر همین اینقدر زود اومدم، € ورود ولیعهد، کامرون رویس و پرنسس تاج ولونا رویس (چون ازدواج کرده فامیل شوهرش رو میگیره )دختری مو صورتی کنار پسری مو طلایی قدم برمیداشت، مردم تعظیم می کردند ، من ولونا تیکاز یا رویس رو به خوبی میشناختم ، اون دختری پر از رمز و راز بود . €ورود پرنس دوم ،کارلوس رویس نوبت پسری مو سفید شد ، پس شاهزاده اشتباه این بود ؟ €پرنس سوم ، کاول رویس و در نهایت فرزند ن.ا.م.ش.ر.و.ع ! این خانواده از اول تا آخر تباه هست ، امپراطوری که 10 تا زن داره ! یکیش که یخ زده ، یکی گم شده ، بقیه هم که انگار نه انگار ! € و بالاخره چیزی که همه منتظرش بودید ! ورود تنها پرنسس امپراطوری، بلونا رویس ! صبر کن ، اگه هم امپراطور و هم پرنس ها پایین بودند پس کی او را همراهی می کرد ؟
بلونا : لباس سیاه و چسبیده به بدنم ،موهای بلند سفیدم و چشم های یاقوت مانندم! گل سر سرخی که به موهام داشتم ! دستکش های سیاهم پوشیدم و عصام رو به دست گرفتم ، برای احتیاط گردنبند ققنوس هم سیاه کرده بود ! شبیه ق.ا.ت.ل و شرور ها شده بودم. لبخند شرورانه ای زدم و دور از چشم همه منتظر بودم! ماریبل و آرینا همون جایی بودند که باید می ماندند ! اسمم که اعلام شد پام رو روی اولین پله گذاشتم و نور افتاد رو من ، تنهایی میومدم بدون هیچ همراهی ، همه متعجب بهم زل زده بودند ، قدم هام آروم بود . پام به زمین که رسید ، انگار فراموش کرده بودند تعظیم کنند ! نگاه برنده ای به تک تک اشراف زاده ها انداختن ، بالاخره تعظیم کردند، بدون اعتنا به کسی رفتم جلو و خودم رو روی تخت سلطنتی انداختم ، پام رو پام انداختم و سرم رو آوردم جلو ! با لبخند خبیثانه ای گفتم : از همه بخاطر اومدن ممنونم ! کارول اومد نزدیکم و گفت : از تخت من بیا پایین ♡ اوه البته پدر ! از جام بلند شدم و پاش رو لگد کردم ا اومدم وسط ، بالاخره نوبت اولین رقص بود ، دنبال یک فرد مناسب بودم ! اطراف رو گشتم و چشمام روی تام متمرکز شد! ♡ارباب جوان ! تام با ناراحتی اومد جلو .حتما می خواست اولین رقصش با دختر بارون موریر باشه ! گروه نوازندگی شروع به نواختن کرد همان موقع علامت سکوت دادم
به سمت گروه نوازندگی حرکت کردم. کسی که ویولن میزد با لبخند گفت : درود بر پرنسس ! چوب آرشه رو از دستش کشیدم (اسمش رو درست گفتم؟ خیلی وقتی ویلون نمیزنم یادم رفته) و گرفتم سمتش . با لحن سردی گفتم : این چوب آرشه نیست ! تیغ زهرآلود هست ! از روی نوت ها متوجه شدم که این تیغ قرار بود به پرنسس تاج شلیک بشه ! عجب ق.ا.ت.ل خنگی ! تیغ رو بردم بالا سرم و بعد سریع آوردم پایین و تو قلب شخص فرو کردم ! خونش به صورتم و لباسم پاشید! برای جلب توجه خون رو لیس زدم و به سمت تام برگشتم. ♡ نظرم عوض شد! تام بیرتن از رقص محروم هست ! و به سمت کارلوس رفتم . فکر کنم فهمید میخوام چیکار دستم رو گرفت ! همانطور که با هم می رقصیدیم و خون من به لباس سفید کارلوس می خورد ، پرسید را من؟ ♡قبول میکنی که کار رو انجام بدی ؟ ■ نه . دستاش رو همینطوری ول کردم و بدون توجه بهش از سالن خارج شدم . همه ی چشم ها تا زمانی که در بسته بشه روی من بود.به سمت جایی که قرار بود بریم راه افتادم ♢ولم کن ! این صدای آرینا بود ؟ صدا از اون پشت میومد ، کنار حوض دویدم سمت اونجا ! آرینا به شکل اصلیش برگشته بود و یک پسر دستش رو گرفته . ازپشت با لگد زدم تو کمر پسره ! پسره از درد به پشت نگاه کرد و پای من رو تو هوا گرفت ! ♡ولم کن!♤اگه نکنم کی رو باید ببینم ؟ ♡من پرنسس تراوان هستم ! ♤ منم ولیعهد نروس هستم! اینم خواهر منه !مشکلت چیه ؟ ♡خواهر تو دوست منه ! میگم پام رو ول کن! ♤ تا معذرت خواهی نکنی عمرا ! ♢ بچه ها بیاین با گفت و گو ♡♤آرینا ساکت ! ♡پای منو ول نمیکنی ؟ ♤ معذرت خواهی ! میخوای برات هجی کنم ؟:م_ع_ذ_ر_ت_خ_و_ا_ه_ی ! ♡ ببین ولم کن وگرنه بد میبینی !♤ چرا باید برام مهم باشه ؟ ♡ببین آقای ولیعهد ... که تعادلم رو از دست دادم و افتادم ، وقتی پاشدم فهمیدم افتادم روی اون پسره !
پارت 21 رو امشب میذارم تو بررسی
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
چقدر عالییییییییی
صبر ندارم تا ادامش بیاد
مرسی
دارم می نویسم
😍😍😍😍😍
همین الان گذاشتم تو بررسی
هوراااا 🎉🎉🎉🎉🎉🎉
نمیدونی من چه ذوقی می کنم وقتی میبینم پارت بعدی داستانت اومده
الان منتشر شده بعد 25 دقیقه تو بررسی بودن ناظرا شما رو دوست دارند
😃😄😃😄😃😃😄😃😄
اسلاید اول با من بودی حرف من اینه شما ها دارین جوری رفتار می کنید که تو ایران همه به دخترا زور میگن مجبور شون میکنن شال داشته باشن
ببین مامان منم چادریه اما کاری با بقیه یا من نداره! بعضیا هستن که حجاب همه بهشون ربط داره اما مهسا کاری با حجاب نداشت کلا داشت یسری حرف برای تبعیض جنسیتی میزد...
من اینو می دونم اینا زمینه سازی برای عملیات ققنوس اسرائیل هست اگه دقت کرده باشی اسم دوم مهسا ژینا هست به معنا ققنوس هست
زیبا بود 💕
مرسی
یهههخهخ یسسسس آرهخخخههههههههذتساظدط
ایزلا شییییپ
😐😂
عالییی
جرررر افتاد رو ایزانا🗿
شیپ من ایزانا و بلونا یههه🗿
😂😂😂😂
هو هوووو لباس بخریم؟
نه
خیلییییییی خوب بودددددد
چراهمه ی اسم هاشبیه همه نمیشه شیپ کرد؟😂😐
ایزلونا...ایزالونا....بلانا...درکل ایزاناوبلونادیگه
بلانا خوبه
از ذوق دارم میترکمممم
نترک
ترکیدم دیگه
🗿💔
فرصتتتتت گیلیلیلی
بیا وسط
گیلیلیلیلیلیلی💃🏻
بلونا افتاد رو ایزاناااااااا عحررر گیلیلیلی
آره افتاد
به بههه
جعرر😹