داستان دارک پارت 4.

مرینت:خیلی خوب بریم،تیکی خال هاروشن. هاکماث:اگه معجزه گراتونو ندید شهرو داغون میکنم.یوهاهاهاها(خنده شیطانی) لیدی:اوه این باید هاکماث باشه،اما اینکه خیلی بزرگتر از منه:/حدود چند میلیون سال:/ کت:اوه یه حشره چرا خالی هستی تو؟ لیدی:احمق من کفشدوزکم. کت:اوه پس صدات میکنم مای لیدی اخه خیلی خوشگلی. لیدی:توخون اشامی؟ کت:اره چطور!؟ لیدی:هیچی هاکماثم خون اشامه

ناتالی:*درحال اخبار دیدن. نادیا*به نظرمیرسه این دوقهرمان جوان با ابرشروری که اسمش هاکماثه بجنگن. لیدی*خیلی خوب وقتشه لیدی باگ خودی نشون بده. گردنه شانس *یه چتر نجات

خیل خوب....... *درحال پیداکردن راه حل. فهمیدم. راستی اسم توچیه پیشی. کت:ها چی بامنی؟ خب من کت نوارم. لیدی:خیل خب کت بیا دنبالم کت:من تا همیشه دنبالت میام مای لیدی. لیدی:خیلی خب *درحال گرفتن شرور با یویوش. فقط کافیه میلنو بهش نزدیک کنم. کت اکوماش. کت:کاتاکلیزام.

*میلنو گرفت لیدی:) اوکی دیگه باید بریم. وایسا چی. اینا چین ؟چرا دوباره شرور شدن. کت:فکر کنم باید اکوما رو میگرفتی لیدی...... اوکی دیگه شرارت کافیه. وقتشه شرارتت خنثی بشه. گرفتمت خداحافظ پروانه

کفشدوزک معجزه اسا. کت:چه قدرت باحالی داریا لیدی:اره:) *بعد از برگشتن به مدرسه.

برای پارت بعدی 6 لایک.10 کامنت