
نفرین شده💣 پارت پنج🎭 و گفت: با شیطان قرار داد کن تا بیا بفهمم چی میگه از حال رفتم ☆از زبان مرینت☆ در یک خونه بودم خیلی سعی کردم حرف بزنم نمیشد!! یکی در زد درو باز کردم پدرم بود سفط بغلش کنم ادرین بی هوش رو کولش بود!!! (نکته: ادرین عه واقعی هست) داشت ادرین میبرد یک اتاق رفتم دنبالش برم که دستش را به معانی وایسا نشون داد رفتم نشستن رو مبل داشتم دیونه میشدم دیگه....! درو رو بست قفل اش هم کرد یک دفتر رو میز بود برش داشتم و نوشتم: بابا ادرین چشه؟! چرا درو قفل کردی و ما کجا هستیم؟! نشون اش داد با لبخند گفت: دخترم..... میفهمی فعلا برو یک چایی برای بابات بیار قشنگم سرمو به نشانه تایید تکون دادم و رفتم چایی بریزم که رفت اتاق ادرین و برگشت چایی گذاشتم جلو اش و شروع کرد به خوردم چایی ☆از زبان ادرین☆ چشم هامو بع زور باز کردم..... بدنم درد میکرد..... تب داشتم.... سردرد و حالت توع خواستم پاشم که قلبم تیر کشید و افتادم زمین اون مرده باز ظاهر شد!!! (بعدا میفهمید کیه!) گفت: هه..... قلب ضعیفی داری به زور پاشدم دستم رو قلبم فشار دادم به زور رو پام وایستاده بودم و با درد گفتم: خفه.. ش.. و که یک لگد مهم زد به شکممم و افتاد خوردم به دیوار و افتادم زمین اهی کشیدم که یکی از پاهاشو کذاشت رو دهن و شروع کرد به فشار دادنش و گفت: هیششش...... بیرون مهمون داریم.... صداتو میشنون ها و بیشتر فشار داد طوری که دهنم طمع خون میداد از دردی که داشت نفس نفس میزدم و چشم هام تار میدید اون یکی پاشو گذاشت رو شکمم که نفس برید دستم رو گذاشتم رو پاش تا برش دارم با خنده و اروم گفت: جدا فکر کردی حریفم میشی کوچولو؟!
بیشتر شکم را فشار داد که از وسط نصف شد تمام جونم خون شد..؛!!! شروع کردم به نفس نفس زدن یک دختر با یک شمشیر وایساده بود مغرورانه گفتم: تو... کی... هستی؟! گفت: فکر کنم فرشته نگهبانت کوچولو! قسمت های تیکع شده مرده به هم چسبیدن درو با شمشیر نصف کرد و گفت: اینو. بده به مرینت و بدو برش دار و فرار کن گفتم: ب.... باشهـ...... این کیه؟! گفت: اخگر...... دست راست شیطان جا خوردم داد زد: د برو دیگه رفتم بدو بدو بیرون دیدم مرینت و تام نشستن دست مرینت را گزفتم و با تمام سرعت دویدم نشستم یه جا و اون معجون را بهش دادم نمیدونست بخوره مجبور شدم بهش تزریق کنم که اینگار نخ داشت از لباش وا میشد!!! با گریه گفت: آد.... رین و پرید بغلم با تعجب بغلش کردم و ماجرا را برام تعریف کرد دستم را گذاشتم رو دیوار اما از شانس گندم اون دیوار یک جور در مخفی بود و پرت شدم اینور داد زدم: مرینتتت خوبییی؟؟! مرینت گفت: ارهه... ادریننن چطوریی میخوایی بیاییی این وررر؟! گفتم: نمیدونم...... همین جا بمون تا بیام یک کاغذ زمین بود و دور تا دورش شمع حالم خیلی بد بود افتادم رو زانو هام ولی نباید تسلیم میشدم به خاطر مرینت.....! به زور رفتم کاغذ برداشتم نوشته بود: سلام ادرین خوبی عزیزم؟! برای نجات باید از پنچ مرحله دشوار بگزری که یکی شو رد کردی اما چهار تا مونده..... کمکت خواهم کرد نگران نباش.... تا حالا از خودت پرسیدی(با قرمز این جاش) که کی هستی؟! بعد یهو کاغذ دود شد مرینت هم یهو پرت شد این ور دیوار ولی درد داشت اینگار بیخال شدم رفتم پیشش و گفتم: خوبی..؟! از درد داشت به خودش میپیچید معجون را دیدم نوشته بود تا اخر بهش ندم وایی بغلش کردم و به زور رفتم که زمین باز دهن وا کرد و افتادم زمین اما مرینت بالا موند داد زدم: مرینتتتتت صدای خنده امد و صدای دویدن یکی گفت: خوش امدی شاهزاده ای گناهکار دو قدم رفتم عقب و تکرار کردم: شاهزاده؟! خندید و گفت: اماده ای برای مرحله بعدی؟! گفتم: منظورت از شاهزاده چیه؟!! چیزی نگفت داد زدم با تو عم که یهو......
بله....
۲ لایک و ۲ کامنت😃
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تست خوب بود
بهترین راهها برای نه گفتن؟
اوکی ولی خوشحال میشم بهش سربزنین
ممنون میشم پین کنی ᵕ̈
فالو:بک
بعدیییییی
تو بررسیههههههه😀😂
بعدی زود ❤💜
گذاشتم، تو بررسیه😁
اوکی ولی یکی از بهترینای تستچی هستی
قراره حسابی فالوور پیدا کنی شک نداشته باش
وایییییییییی ممممنننوننمممممممم😀😘❤
خواهششش
ادمین جون هم فالویی هم تستت لایک شد
لطفا اگر دوس داستید ب دوتا تست اخرم سربزنید نیاز ب حمایت دارم🌱🐼🤍
باشه کیوتم💗
تنکص لاوم🍩🥛
سلام عزیزم تستت خیلی عالی بود
ممنون میشم به تست آخرم که رمان هست سر بزنید
راستی تا 1Kشدنم بک میدم
حتما❤