
Hi guys 🌚🫀
من توی برج نشستم و دیدم دراکو با لباس خواب اومد و گفت _ سلام علیکم + سلام کارم داشتی _ آره ، من نتونستم تو تولد خیلی بیام نزدیکت این کیک رو خودم درست کردم البته با کمک پانسی + دراکو این خیلی قشنگه ممنونم _ خواهش فوتش کن ۱.۲.۳... + ممنونم _ تولدت مبارک پیشی ملوس خودم .
( از زبان هارلی :« با لباس خواب بامزش که عکس خرس داشت اومده بود و یک کیک کوچیک ناز آورده بود برام . بعد فوت کردن شمع ب.غ.ل.م. کرد و گفت تولدت مبارک ه.ان.ی . منم ازش تشکر کردم و بعد باهم طلوع رو تماشا کردیم ( از زبان نویسنده :« فکر نکنید خیلی عاشقانه بود فقط داشتن میمردن از خنده احتمالا شب نخوابیده بودن زده بود به سرشون با یه چیز معمولی خندشون میگرفت و تا نیم ساعت پهن زمین مثل د.ی.و.و.ن.ه ها میخندیدن و با جوهر پاک شو روی صورتشان سیبیل و ابرو پیوندی میکشیدن و کیک رو تو صورت هم میزدن 😂 بعد هم یواشکی از دست فیلچ فرار کردن و هر کدوم رفتن خوابگاه خودشون )
از زبان هارلی :« چند وقت بود که سریوس بلک فرار کرده بود و من و هری تازه فهمیده بودیم که با پدر خواندمون هستش و پدر و مادرمون رو لو داده به ولدمورت ، خلاصه با هری درگیر این بودیم . من خیلی کلافه بودم مدام مثل سگ پ.ا.چ.ه میگرفتم ( کنایه از عصبی بودن خیلی زیاد 😐 )
ما منتظر بودیم سریوس بلک دستگیر بشع تا به دلیلی ما رو کشوند تو کلبه ی و.ح.ش.ت و بهمون حقیقت رو راجعب پیتر پتی گرو گفت ( همونی که تو فیلم دیدیم )با هزار تا بدبختی و برگشتن به زمان با هرمیون و هری سریوس رو از دست مجنون گرا نجات دادیم و برگشتیم هاگوارتز . وقتی دراکو رو دیدم با خنده گفت _ دمت گرم زنده موندی + خیلی بدی _ شوخی کردم ع.ش.ق.م اگه چیزیت میشد من خودمو .م.ی.ک.ش.ت.م.
میدونستم پیش شجاعت پاتاح و مغز گرنجر جات امنه + ممنون 😂 آخرای سال بود و باید میرفتم پیش دروسلی های .م.ش.ن.گ.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
💙💜