اسلاید اخر داستان تو نتیجه
وقتی یه قلوپ خورد به سرفه افتاد...... ادرین:تو قهوه من فلفل میریزی؟)........ به یه چیز سفت برخورد کردم........ پرت شدم دو لغب(برعکس بخونید) یکی....... مارتین و ادرین جوری بهم نگاه میکردن انگار دوتا دشمن خونی ان....... خاله جووون من دارم میام😍........ سابرینا:به به چشمم روشن،دوست*پسر داری مرینت🤨)....... مرینت: خاله این ادرینه یادتون نیس،بامون زندگی میکرد)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالیییی بود
عالی فالویی
زود به زود پارت بده چون خیلی خوبه💚💚💚
عااااالی بود اجی جونم
رهییی😍😍
فالوم کنید بک میدم