𝓂𝓎 𝓈𝓉𝓇𝒶𝓃𝑔𝑒 𝓁𝒾𝒻𝑒 p17

( از زبان دراکو :« اون لحظه انگار دنیا رو بهم داده بودن بغلش کردم و روی هوا چرخواندم و گفتم _ باورم نمیشه + دراکو لطفا بزارم زمین _ متاسفم خیلی ذوق زده شدم + اگه میخوای بیشتر باهم باشیم باید صبر کنی تا من هری رو راضی کنم خودت هم تو این مدت باهاش صحبت نمیکنی حتی اگه اون حرف زد _ باشه می ارزه + حالا هم من باید برم _ خدافظ عزیزم + عمو ، زود پسر خاله نشو بزار ببینیم چی میشه ملفوووی _ باش پاتاح 😂 + خدافظ _ خدافظ گلم + معلومه درست نمیشی😂

از زبان هارلی :« وقتی پیش هرمیون رفتم خودمو پرت کردم رو تخت و گفتم + باورم نمیشه _ باورت بشه جیگر 😅 + اونجا سعی کردم خودمو جدی نشون بدم ولی الان دارم از ذوق می‌ترکم _ قشنگ معلومه + هری رو چیکار کنم _ تو که با دراکو آپارت کردین منم به هری گفتم بیاد تو جنگل ممنوعه باهاش صحبت کنم . از زبان هارلی :« پریدم بغل هرمیون و گفتم + تو بهترینی . از زبان هارلی :« شب شده بود من یه شلوار مشکی و بلیز سفید پوشیدم و موهامو باز گذاشتم و پوتین های بلند مشکیم رو پوشیدم ( از زبان نویسنده :« خوشم میاد قشنگ توصیف میکنی 😐 )

بیرون در که منتظر هرمیون بودم دیدم باز این یارو اسپارو اومد و گفت _ سلام هارلی + سلام جک اینجا چیکار می‌کنی تو قسمت خوابگاه دخترا _ راستش اومده بودم تورو ببینم ولی انگار داری جایی میری + آره یه قرار مهم دارم _ با مالفوی+ بازم شروع کردی _ آره بهم بگو ؟ + اول اینکه با هری قرار دارم دوم اینکه چرا باید به تو جواب پس بدم ؟ _ گفتم که من ازت خوشم میاد + من چی من نباید ازت خوشم بیاد _چرا + منم ازت خوشم نمیاد ازت خواهش میکنم دور و برم نیا

( از زبان هارلی :« دستشو کشید رو موهام و گفت _ چجوری بدون تو نفس بکشم + همونجوری که تا الان نفس می‌کشید اسپارو _ بهم بگو جک عزیزم + برو اونور _ اگه نرم چیکار می‌کنی صدف قشنگ + گفتم برو اونور _ هیچ وقت نمی‌رم هیچ وقت نمی‌زارم اون راسوی بو گندو بازی رو ببره

چالش داریم بفرما آخر 😂😂😂😂