(از زبون ا/ت) رو تخت نسشته بودم و فکر میکردم که باید به بابام بگم نمیخوام به این رشته برم ولی اون پا فشاری میکرد اینو مطمئنم نسشته بودم و فک میکردم که چه جور باید بابام رو رازی کنم اون بالاخره یه هتل بزرگ داشت و موفق بود و می خواستم منم مثل خودش بشم که از اتاق بقلی یه صدای جیغ اومد بلند شدم و رفتم سمت در و به راه رو رفتم جمعیتی جلوی در اتاق بقلی جمع شده بودند جمعیت رو کنار زدم و وارد اتاق شدم صحنه ای که دیدم باعث شد به شکل وحشتناکی به ترسم صحنه ای که هر کس می دید می ترسید
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عالیههه ادامه بدههه
پرفکت(:
بزارش دیگههه
بعددییی
چشم حتما😘
عالی بود🙃❤
منتظر پارت بعد هستم🙂💙