
hi🌚🫀
منم دستم رو کشیدم و گفتم :« لازم نکرده خودم میرم . وقتی داشتم تنها میرفتم متوجه شدم هر دوتاشون دارن از پشتم میان . یهو برگشتم گفتم :« دنبال کردن من براتون سودی نداره پسرا از اینجا برین . بعد هم رو تخت نشستم و خانم پامفری گفت:« باز چی شدی خانم پاتر ؟ _ هیچی توی کویدیچ اینطوری شد موقع گرفتم توپ از دست حریف . که دیدم یکی داره از رای در نگاه می کنه . نه دراکو بود نه هری نه هرمیون بود نه رون
اون پروفسور اسنیپ بود . خیلی تعجب کردم این چند وقت خیلی دور و برم میپلکه . بیخیال شاید میخواسته چک کنه حالم رو . فردا صبح دیدم هری دم در وایستاده . و گفت :« من بابت اتفاق دیروز معذرت میخواهم وقتی دیدم با مالفوی هستی خیلی عصبی شدم . _ مهم نیست بیا بریم _ باشه . کلاسمون با اسنیپ بود ، وقتی با مدل اژدها گونه اش وارد کلاس شد گفت :« خانم پاتر حالتون چطوره ؟
_ ممنونم پرفسور به لطف خانم پامفری خوبم _ میتونم بپرسم که چرا آقای پاتر این کار رو کرد _ هیچی مهم نیست _ مهمه _ خب سو تفاهم شد _ من اونجا بودم خانم پاتر . اسنیپ رفت جلوی هری و گفت :« تو جریمه میشی که از صفحه ی ۱۶ تا ۶۳ کتاب معجون ها رو رونویسی کنی پاتر و تا پس فردا برام بیاری . من گفتم :« پروفسور لازم نیست هری میخواست ازم مراقبت کنه _ در برابر پسری که میخواست بهت کمک کنه تا پیش خانم پامفری بری _ نه _ آقای مالفوی داشت کمکت میکرد .
میدونم پرفسور اسنیپ ولی ... دراکو پرید وسط حرفم و گفت :« پرفسور قضیه اینه که پاتاح فکر میکنه که من به هارلی علاقه مندم . من گفتم :« نه اشتباه میکنی مالفوی . هری :« آره دقیقا همین فکر رو میکنم هارلی ، چون خیلی دور و برت میپلکه . اسنیپ گفت :« به گمانم خانم پاتر اون قدری بزرگ هست که خودش تصمیم بگیره کی رو دوست داره .
من گفتم :« قضیه این نیست و پرفسور ... که دراکو پرید وسط حرفم و گفت :« چرا قضیه همینه من هارلی رو دوست دارم میخوام ببینم چه ق.ل.ط.ی. میخوای بکنی پاتاح . ( از زبان هارلی :« اصلا حرفش رو جدی نگرفتم گفتم حتما میخواد حرص هری رو در بیاره ) من پوزخند زدم و رو به هری گفتم :« شوخی میکنه . که دراکو دوباره گفت :« شوخی نمیکنم من دوست دارم . ( سر کلاس اسنیپ و چه کارا 😐 )
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پشمام ۱۶ تا ۶۳ . الان بچم دستش میشکنه😂😂
زیر⁵دقیقهبکمیدم-!
ف:بکـ
پینـ؟