اینم یک تکپارتی امید وارم خشتون بیاد
از زبان سوجین : امروز تولد دخترمون بود و دخترم امروز میشد ۷ سالش دخترم درست مثل باباش جیمین مهربون و دلی بزرگ داره تصمیم گرفتم مینی رو بزارم خونه مامانم و برم وسایل تولد رو بگیرم آخه میخواستم سوپرایزش کنم چون خونه مامان جیمین بزرگ بود خواستم خونه اون بگیرم خونه خودموم هم که سئول بود ولی چون الان ما بوسان بودیم بزرگ ترین خونه خانواده تو بوسان خونه مامان جیمینه پس بعد از اینکه خریدام رو کردم به سمت خونه خانم ایسوک ( مامان جیمین ) رفتم ، سوجین : سلام مامان خوبید؟ ، خانم ایسوک : سلام اومدی چقد دیر کردی یکم زود تر میومدی 😐 چرا اینقد خرید کردی همه پول پسرم رو اینجوری هدر میدی وای چقد وسایلی که گرفتی زشتن آخه چقد بد سلیقه هستی موندم پسرم چطور تو رو انتخاب کرده تو رو از پشت کدوم کوه پیدا کرده آخه 😏
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭جیییییییممممممیییییننننن😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭عرررررررر
گریه نکن لاوم:)
عرررررر
گریم گرفت
قربونت برم💔🙂
وایییی
خیلی قشنگ بود
ممنون لاوم:)
ههیییی. اخرش من گریه کردم🙂👌🏻
الهی گریه نکن قشنگم🙂💔( البته خودمم موقع نوشتن گریه کردم🙂💔)
جر
ببک-
فالویی
خداییی این کارو با مامان جیمینی نکن من دارم عصبی میشم
داستانه دیگه😂