10 اسلاید صحیح/غلط توسط: kosar;) انتشار: 2 سال پیش 33 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
نام رمان : ﺑﻳﺍ ﺍﺩﻣ ﻧﺑﺍﺷﻳﻣ ... ;)♡ نویسنده : کوثر قربانی;) ژانر : عاشقانه و طنز این رمان جهت آوردن لبخند رو لبای قشنگتون نوشته شده خوشحال میشم تا اخرش کنارم باشید و حمایت کنید :)
خلاصه رمان : 4 تا دختر و 4 تا پسر بودن که تو استان زنجان زندگی میکردن و کنکور داده بودن و دانشگاه شیراز قبول شده بودن دخترا با هم و پسرا هم باهم میرفتن و خیلی تصادفی باهم برخورد میکنن و داستان از اونجا شروع میشه...
پایانی خوش...
صحیح
{♡پــارت1♡}
{♡نــیــکــا♡}
بالاخره با هزار بد..بختی و بیچ..ارگی و خف.ت مامان باباهامون رو راضی کردیم که بزارن بریم دانشگاه شیراز
قرار بود هرکس با خانواده خودش بیاد فرودگاه تا با هواپیما بریم شیراز...
***
همه جمع شده بودیم و ع..ر میزدیم که موخوایم از خانواده هامون دور بشیم اما این وسط فقد آیسو مث ماست وایساده بود و نگاه میکرد
دریغ از یه قطره اشک که این دختر بریزه
خلاصه که رفتیم و سوار هواپیما شدیم
کنار هم نبودیم
اینجوری بود که من اول بودم
پشتم نادیا بود
پشت نادیا ماریا بود
پشت ماریا هم آیسو بود
یه خمیازه کشیدم و مث همیشه که داخل هواپیما میخوابیدم خوابیدم
***
صحیح
{♡نــیــمــا♡}
بالاخره تونستیم مامانا رو راضی کنیم که دانشگاه شیراز درس بخونیم باباها مخالفتی نداشتن اما مامانا...
***
تو فرودگاه بودیم و مامانا داشتن نصیحتمون میکردن که خونه رو تمیز نگه داریم دختر نبریم خونه و... خخخ
شماره پروازه هواپیمای ما رو علائم کردن و دیگه وقت رفتن بود
با خانواده ها خدافظی کردیم و از پله های هداپیما بالا رفتیم
بالاخره صندلیمو پیدا کردمو نشستم روش
کنارم ی دختر بود که خوابیده بود و دهنش نیم متر باز بود و آب دهنش از کنار لبش میریخت رو شونی سمت راستش که سرش رو روش گذاشته بود
شونه ای بالا انداختمو رومو برگردونم از دختره
***
رسیدیم شیراز...
صحیح
(میدونم خطم خیلی بده امیدوارم که بتونید نوشته های بالا را بخونید اگر نوشته واضح نبود زوم کنید)
سوار تاکسی شدیمو رفتیم به سمت خونه
خونمون آپارتمانی بود و ما طبقه 4 بودیم
این خونه و ماشینامون رو قبل این که بیاییم اینترنتی دیده بودیمو پسندیده بودیمو خریده بودیم
خونه اینجوری بود که وقتی وارد میشدی سمت چپ یه اشپز خونه بود و رو به رو پذیرایی کوچیکی بود که سمت راسته پذیرایی یه راهرو کوچیک بود که یه اتاق سمت چپه راهرو بود و یه اتاق سمت راست راهرو و انتهای راهرو 2 تا در کنار هم رو به روی ورودی راهرو بود که احتمالا یکی دستشویی و یکی حموم بود (امیدوارم فهمیده باشید چی میگم :| و این که وسایلای خونه بمونه برا شما هرجوری دوس داشتین بچینید )
هرکس یه جا ولو شد و من هم رفتم تو اتاق سمت راستی و بدون این که لباسامو عوض کنم گرفتم خوابیدم
***
{♡آیــســو♡}
بابا چون اینجا آشنا داشت و قبل اومدنمون با یکی هماهنگ کرده بود که بریم خونه طرف رو ببینیم
زود خونه پیدا کردیم و خریدم
خونه آپارتمانی که طبقه 4 بود
(خونه اینا هم مث خونه پسراست)
صحیح
{♡پــارت2♡}
از فردا قرار بود بریم دانشگاه پس رو به بچه ها کردم و گفتم :
_نظر مثبتتون چیه بریم بیرون؟چون از فردا باید خ..ر بزنیم
ماریا_موافقم
نادیا همون جور که شونه هاشو بالا مینداخت گفت :
نادیا_منم موافقم
نیکا_من تو هواپیما خوابیدم ع..رق کردم یه دوش یه ربع بگیرم بریم
_زود باش پس
نیکا همونجور ک به سمت چمدونش میرفت که حوله برداره یه فا..ک بهم نشون داد و زود بعد این که حولشو برداشت پرید تو حموم و از حمله احتمالیم در امان موند
***
صحیح
{♡نــادیــا♡}
چمدونم و برداشتم و رفتم تو اتاق سمت چپی و ماریا هم چمدون به دست دنبالم اومد
لباسامو عوض کردمو مث همیشه یه تیپه اسپرت سفید مشکی زدم . دقیقا برعکس ماریا که همیشه تیپ مجلسی و شیک میزد و این دفع هم مث همیشه یه تیپ شیک مجلسی که شلوار پارچه ای دنپاه سبز لجنی و یه مانتو پشت بلند زرد و یه شال که ترکیب رنگ سبز و زرد و کرمی بود بست و کیف و کفش ست کرمی رنگش رو هم برداشت پوشید و بعد این که هر دو عطر زدیم باهم از اتاق رفتیم بیرون و آیسو رو که آماده رو مبل لش کرده بود و گوشیش دستش بود دیدیم
اونم مث همیشه یه تیپ پسرونه زده بود
اینجوری بود که شلوار لی لش زاپ دار زغالی رنگ که پاچه هاشو تا زده بود
یه هودی سفید بدون جیب
از رو هودیش یه کت لی مشکی هم پوشیده بود
یه کلاه مشکی هم سرش بود ک موهاش از کلاه زده بود بیرون
موهاش تا شونه هاشه
یه جفت کفش اسپرت مشکی و سفید هم پاش کرده بود
صحیح
همینجور که داشتم آیسو رو نگاه میکردم در اتاق مشترک آیسو و نیکا باز شد و نیکا اومد بیرون از اتاق
کلا نیکا زود آماده میشه و خیلیم خوشتیپه
تیپش اینجوری بود کککه
یه شلوار کپی شلوار آیسو اما بدون زاپ
یه تیشرت سفید از روش یه کت نخی قرمز
یه شال قرمز و سفید که از رنگ سفید کم کم به سمت رنگ قرمز میره و یه طرفش قرمزه و طرف دیگش سفید
با کفشای اسپرت قرمز
ماریا_ هوی نادیا خوردی نیکا رو که بیا بریم دیگههه
خلاصه همه با هم از خونه اومدیم بیرون و نیکا در و قفل کرد و همه با هم سوار آسانسور شدیم به جز ماریا که از پله ها رفت پایین چون از آسانسور میترسه :|
دکمه همکف رو زدم
صحیح
نیکا_نظرتون چیه بریم شهربازی بعد بریم رستوران و دلی از عزا در بیاریم؟
آیسو_هوم بریم
من همونجور که شونه هامو مینداختم بالا گفتم :
_من حرفی ندارم . بریم
وقتی رسیدیم همکف به ماریا هم برنامه رو گفتیم که اونم قبول کرد
چون فعلا ماشین نخریده بودیم مجبور شدیم با تاکسی بریم
رسیدیم شهربازی و بعد کلی دی..ونه بازی که نیکا هی بهمون میگفت که آدم باشیم و ما هم یه گوشمون در و یه گوشمون دروازه وقتی همه وسایلا رو بازی کردیم نفری یدونه پشمک دستمون گرفتیم و از شهربازی زدیم بیرون
صحیح
دوباره با تاکسی رفتیم یه رستوران و نشستیم رو صندلی و هرکس یه چی سفارش میداد که آخر اعصاب داشیمون (آیسو رو میگه :| ) خ..راب شد و جوری کوبید رو میز که گارسونه 3 متر پرید هوا اما ما چون عادت کرده بودیم فقد دهنامونو بستیم تا عصبی ترش نکنیم.
آیسو_4 پرس جوجه با مخلفات بیار
یه اخمم کرد که گارسون زود گفت چشم و فرار کرد رفت
چشم به راه غذا بودم که بالاخره اوردن و مث ندیده ها افتادم به جون غذا
تند تند پشت سر هم 3 تا قاشق کردم تو دهنم بچه ها هم مات و مبهوت داشتن به من نگاه میکردن که یوهو هرچی خورده بودمو بالا اوردم تو ظرف که نیکا گفت :
نیکا_چی شد؟
غذاش فوق العاده بد مزه بود
زود نوشابه رو برداشتمو سرکشیدم تا حالم یکم بهتر شد
صحیح
خببب 2 تا پارت هم تموم شددد
ممنون میشم نظرتون رو درباره رمانم بگن :)
تا اینجا چطور بود؟؟
و این که به نظرتون 2 روز یه بار 2 پارت بدم یا 3 روز یه بار 2 پارت؟؟؟
تو کامنتا بگیننن:)))♡
صحیح
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
پارت بعد = 10 لایک و 15 کامنت
:)♡
بنظر جالب و باحال میاد ادامه بده موفق میشی ♡
حتما :) ممنون❤