10 اسلاید صحیح/غلط توسط: افسون انتشار: 4 سال پیش 34 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این داستان در مورد غول کش هاست ولی خیلی رمانتیک تر .یه نکته اینجا الیسا همون الیسا در فرشته ایی در پاریس هست.به موقعش این دو تا داستان یکی میشن.
توبی:جیم مدرسه دیر میشه ها.
جیم :اومدم توبی
جیم:از کانال میریم.
توبی:جا نمیشم
جیم :میشی
در کانال
جیم:این چیه؟ یه جور نشانه؟
توبی:دیر شدا.
جیم:بزن بریم توبی
تو مدرسه:
استریکلر:امروز یه شاگرد جدید داریم.عزیزم لطفا بیا تو
استیو:خیلی خوشگله
جیم:دختر مجذوب کننده ایی بود.موهای بلند سفید و چشمای قرمز.
الیسا:سلام به همگی.من الیسا هستم.
توبی:بعد از کلاس دیدم همه پسرا یه جا جمع شدن.دارن در مورد الیسا حرف می زنن.انگار دارن شانسشون رو برای به دست اوردنش امتحان میکنن.
جیم همینطوری داشت به الیسا زل میزد که الیسا فهمید.الیسا یه لبخند زد و زیر زیرکی خندید و چشاشو از جیم دزدید.
کلر:وای چقدر درس الیسا عالیه.بیخود
نیست همه میخوان باهاش دوست بشن.کاش منم بتونم بهش نزدیک بشم.
کلر:سلام الیسا
الیسا:سلام کلر.چیزی میخواستی بگی؟
کلر:میشه باهات دوست بشم؟
الیسا:چرا که نه کلر.من از خدامه با دختری مثل تو دوست بشم
کلر:واقعا؟
الیسا:بله
چند روز بعد در راه رسیدن به خونه
توبی:جیم خیلی تو خودتی
جیم:نه توبی من خوبم.
توبی:هی تو عاشق الیسا که نشدی شدی؟
جیم:فک کنم
توبی:پس کلر چی شد؟
جیم:توبی ببین یه هیولا وایساده جلومون.
بولار:نشان رو بده من غول کش
یه دفعه بانوی شنل پوش سر میرسه
توبی:اون یکی کیه؟چرا شنل تنشه؟دختره یا پسر؟
جیم:منم نمیدونم توبی.
بولار:تو کی هستی؟
بانوی شنل پوش:بزرگترین کابوس تو و پدرت بولار.تا وقتی من نفس میکشم تو حتی نمی تونی غول کش رو لمس کنی.
بولار:میکشمت بانوی شنل پوش
توبی و جیم:پس اون دختره؟؟
بانوی شنل پوش:از اینجا برین
بانوی شنل پوش:بیا جلو بولار
بولار: میخوای از این غول کش ترسو و بزدل مراقبت و حفاظت کنی؟ میخوای جونت رو سپرش کنی؟تو تنهایی.به زودی کارتو یه سره میکنیم.مطمئن باش وقتی گیرت بیاریم کاریی میکنیم که هزار بار ارزوی مرگ کنی.
بانوی شنل پوش:نمی ذارم دستت بهش برسه.
بولار:باید حدس میزدم.تو عاشق غول کشی.مطمئن باش این عشق تو رو میکشه
بانوی شنل پوش:برام مهم نیست بولار.
بولار:بیا جلو بانوی شنل پوش عاشق بیا جلو
بانوی شنل پوش:هر طور مایلی
جنگ سختی شروع میشه
بولار یه زخمی به بانوی شنل پوش میزنه.
بانوی شنل پوش تلو تلو میخوره ومیره عقب.
بولار:این تازه اول راهته بانوی شنل پوش هنوز باید کلی درد بکشی.
بولار دوباره به بانوی شنل پوش ضربه میزنه.
بانوی شنل پوش پرتاب میشه تو هوا.
به زور از جاش پا میشه تا دوباره بجنگه
بولار:تسلیم نمیشی.همین خاصت میکنه.
بانوی شنل پوش:تا جایی که من بولار رو میشناسم الان حتما میخواد بره با غول کش بجنگه.پس منم میرم.
بولار:خیلی باهوشه.
با رفتن بولار بانوی شنل پوش یه معجونی رو میخوره تا به راهش ادامه بده.
در اون حال
جیم و توبی میرسن خونه.
بیلینکی:ارباب جیم.شما زنده این؟
جیم:اون غول تشن کی بود
عربده:بولار؟
جیم :اره .اون داشت تعقیبمون میکرد
بیلینکی:پس چه طوری در رفتین؟
توبی:یکی به اسم بانوی شنل پوش داشت باهاش میجنگید
بیلینکی:وای نه عربده باید بریم.
جیم:اون کیه؟
بیلینکی:بعدا همه چی رو واست توضیح میدم ارباب جیم .شما برین بازار غول ها.
توبی:باشه
جیم:توبی به نظرت اون کیه؟
توبی:نمی دونم جیم باید بریم بازار غولها الان.
بیلینکی:بانوی من حالتون خوبه؟
بانوی شنل پوش با لبخندی میگه:می بینی که خوبم بیلینکی.شما برین من الان میام.غول کش در خطر بزرگیه.
عربده:چشم بانو
بیلینکی و عربده و توبی و جیم قبل از بولار به دروازه میرسن.جیم به غول کش تبدیل شده بود .هر چه بولار میخواست بجنگه جیم دنبال فرار بود که یهو بانوی شنل پوش جلوی غول کش پرید.
بولار:بازم تو؟
بانوی شنل پوش:از دست من راحت شدن اسون نیست مگه نه بولار؟
توبی:اون خیلی جذابه.
بانوی شنل پوش:بیلینکی عربده دروازه رو باز کنین.
عربده:چشم بانو.
جیم:چرا بانو صداش میزنید؟
بیلینکی:چون اون برای غول ها خیلی با ارزشه.سد دفاعی رهبر قدرتمند ترین فرد جذابترین زیبا ترین مهربون ترین معصوم ترین مظلوم ترین و فداکار ترینه.اون یه فرشتست.گانمار بولار مورگانا و انگورات و نفوذی ها ازش خیلی میترسن.برای گانمار قبل از هر چیزی اولویتش به دست اون بانو و بعد نشان غول کشی توئه ارباب جیم.
جیم:پس چرا ازم حفاظت میکنه؟چرا جونش رو سپرم میکنه؟
بیلینکی:نمی دونم ارباب
جیم: با این حال اون بازم بی نظیره
جیم به بانوی شنل پوش خیره میشه.یهو چشم بانوی شنل پوش به جیم میفته.
توبی:مراقب باش.
بولار یهو یه ضربه ی محکم دیگه بهش میزنه.
بولار:میبینم که دیگه اون معجونی که تا یه مدت میتونست دوستاتو فریب بده و تظاهر کنه که حالت خوبه اثرش دیگه از بین رفته.
بیلینکی:وای نه.
عربده:من میرم جلو.
جیم :منم میرم بانو رو بیارم
بیلینکی:عربده دروازه باز شده.
عربده: اومدم
دروازه بسته میشه و بولار از قبل خطرناک تر و عصبانی تر
با ورود بانوی شنل پوش به بازار غول ها یه دفعه همه هم ناراحت میشن هم خوشحال.
درال:چی شده؟چه اتفاقی برای بانوی شنل پوش افتاده؟
بیلینکی:اون داشت با بولار میجنگید.
درال:بولار؟
بیلینکی:اره درال
درال با عصبانیت:برای چی؟
غول کش:برای حفاظت از من
درال:وقتی نمی تونی از خودت حفاظت کنی چطور توقع داری از ما حفاظت کنی غول کش؟
غول کش:همش تقصیر منه
درال:اره هست غول کش
بانوی شنل پوش:دیگه کافیه درال
درال زانو میزنه و میگه:بانوی من.
بانوی شنل پوش:چه توقعی از یه پسر بچه ی تازه کار دارین هان؟همین که تونسته تا الان زنده بمونه خیلیه.یواش یواش مبارزه رو یاد میگیره.
درال:ولی به چه قیمتی بانو؟اب شدن ذره ذره ی شما؟
بانوی شنل پوش:اره.من بهاش رو میدم تا اون یه غول کش ماهر بشه.
توبی:جیمی خیلی هوات رو داره ها
جیم تعظیم میکنه و میگه:ممنونم بانو که پشتمین.
بانوی شنل پوش یه لبخند میزنه و میگه وندل میشه یه لحظه بیای؟
وندل:البته بانو
وندل:بله بانو؟
بانوی شنل پوش:میشه یه نگاهی به زخمام بندازی؟البته نمی خوام کسی بدونه
وندل :چشم بانو.
وندل:بانوی من خیلی صدمه بهتون وارد شده.اونوقت چطوری تظاهر میکنید که حالتون خوبه؟🥺🥺🥺
بانوی شنل پوش:میشه یه معجونی بدی که دردا رو یادم بره و بتونم سر پا وایسم؟
وندل:چشم بانو.بفرمایید
بانوی شنل پوش:ممنونم وندل.
بیلینکی:میتونم بیام تو؟
بانوی شنل پوش:البته بیلینکی
بیلینکی:بانو مگه حالتون بده؟
بانوی شنل پوش:نه من خوبم.
غول کش میاد تو و میگه:پس وندل و این معجون ها و این مرهم اینا چیکار میکنه؟
بانوی شنل پوش:خب میدونید وندل یه سوال پزشکی داشت و اینا رو هم اورد مگه نه وندل؟
وندل:بله بانو ممنون که جواب سوالمو دادین.
غول کش:بانوی من میتونم چند دقیقه تنها باهاتون حرف بزنم؟
بانوی شنل پوش:حتما غول کش
غول کش:بانو لازم نیست اینقدر مراقب من باشید.نمیدونم چرا اینقدر نگران منید
توبی:چون دوستت داره
جیم:چی؟ این حقیقت داره بانو؟
بانوی شنل پوش :معلومه جیم.به عنوان غول کش اهمیت زیادی برام داری.بازار ترول ها بهت نیاز داره
.
توبی:فقط به عنوان غول کش اره بانو؟
بانوی شنل پوش :الان میخوای به چه نتیجه ایی برسی توبی؟
توبی:این که شما عاشق جیم هستین.
بانوی شنل پوش:غول کش اهمیت زیادی برام داره ولی نتیجه گیرت اشتباهه.
جیم:بی خیال توبی بیا بریم
توبی:جیم اون دوستت داره
جیم:اون داشت انکار میکرد
توبی:از چشاش میشد فهمید عاشقته ولی حتما یه دلیل قانع کننده داره که داره منکر علاقش میشه.
جیم:شاید تو راست میگی توبی.
جیم عطسه کرد
توبی:نگو که سرما خوردی جیم
جیم:احتمالش هست
توبی:دیگه مطمئن شدم.
صبح روز بعد
باربارا:جیم مدرست دیر میشه ها
جیم:امروز نمیرم مدرسه مامان
باربارا:چرا پسرم؟
جیم:فک کنم سرما خوردم.
در مدرسه:
الیسا:توبی توبی
توبی:چی شده الیسا؟
الیسا:چرا جیم نیومده مدرسه؟
توبی:یکم سرما خورده.
الیسا:اهان باشه
توبی:چرا پرسیدی؟
الیسا:همین طوری
بعد مدرسه:
کلر:هی الیسا میای با هم بریم سینما؟
الیسا:نه کلر سرم خیلی شلوغه واقعا ببخشید
کلر:مشکلی نیست دختر
الیسا میره خونه جیم و در میزنه
باربارا:بله؟
الیسا:سلام خانم لیک.من الیسام همکلاسی جیم.امروز نیومده بود مدرسه.برا همین تکالیفشو براش اوردم همین طور جزوه دست نویس.
باربارا:خیلی ممنون بیا تو.
الیسا:میتونم الان ببینمش؟
باربارا:البته.
باربارا:راستی الیسا می تونی مراقب جیم باشی؟من باید برم سر کار
الیسا:البته خانم لیک مشکلی نیست.
باربارا:ممنونم.
الیسا در اتاق جیم رو میزنه و میگه:جیم میتونم بیام تو؟
جیم:بیا تو
الیسا:حالت چطوره جیم؟
جیم:الیسا
الیسا:تکالیف رو برات اوردم و جزوه از معلما
جیم:خیلی ممنون به زحمت افتادی
الیسا:این چه حرفیه جیم.
الیسا:زل زدم به اون چشای معصوم جیم.
الیسا:من میرم یه چیزی درست کنم بخوری.
جیم:بزار تا منم بیام
الیسا:نه نه تو استراحت کن.
جیم:بابت همه چی ممنون الیسا.
الیسا:خواهش میکنم جیم
جیم:دیدم الیسا سرخ سرخ شده.
الیسا:سرخ شده بودم.از اتاق اومدم بیرون.رفتم اشپزخونه و یه سوپ مقوی برای جیم درست کردم.امیدوار بودم از استرس خرابش نکرده باشم.
جیم:وای این سوپ برای منه؟
الیسا:بله
جیم:واقعا ازت ممنونم الیسا.هوم دستچختت واقعا حرف نداره.
الیسا:ممنون جیم.
جیم:در میزنن
الیسا:میرم ببینم کیه
الیسا:رفتم درو باز کردم بیلینکی بود
بیلینکی:با بانو.
الیسا:ساکت باش بیلینکی
جیم:بیلینکی چه خوب شد اومدی
بیلینکی:خب ارباب جیم انگار من و عربده مزاحم لحظات عاشقانتون شدیم.
جیم و الیسا:چی؟نه.اون طور که فکر میکنید نیست
عربده:واقعا به هم میاید.
بیلینکی:خب عربده دیگه باید رفع زحمت کنیم.
عربده :خداحافظ
بعد از رفتن بیلینکی و عربده:
الیسا:جیم برگرد تو تخت خوابت هنوز حالت خوب نشده
جیم:باشه الیسا
الیسا:جیم خیلی تب داشت دیشب اصلا نخوابیدم.همش بالاسرش بودم و مدام دستمالش رو عوض میکردم.نزدیکای صبح تبش بند اومد.
باربارا:نزدیکای صبح رسیدم .صداشون زدم ولی جواب ندادن.رفتم تو اتاق جیم. دیدم هر دوشون خوابیدن.جیم تو تخت و الیسا رو صندلی و دستای همو گرفتن.بیدارشون کردم و گفتم:نمی خواین برین مدرسه؟
جیم:مامان الیسا رو بیدار نکن تازه خوابش برده.از دیشب که رفتی تا الان بالا سرم بود
باربارا:بزار معاینت کنم جیم انگار دوستت کار خودشو کرده تو کاملا خوب شدی.میتونی امروز بری مدرسه.
یهو الیسا بیدار شد.گفت:ببخشید خانم باربارا که مزاحمتون شدم.
باربارا:اینطور نیست الیسا به لطف تو حال جیم کالا خوب شده ممنونم.
الیسا:خواهش میکنم.
باربارا:راستی مامان و بابات خبر دارن اینجایی؟
الیسا:اره بهشون گفتم.
جیم:دستاشو گرفتم و گفتم:امروز با هم میریم مدرسه الیسا.
الیسا: در حالی که سرخ شده بودم گفتم باشه جیم.
جیم:رفتیم و سوار دوچرخه جیم شدیم.رسیدیم مدرسه.
جیم:الیسا دستتو بده من
جیم دستمو گرفت و با هم رفتیم سر کلاس..
خانم جانت وقتی ما رو دید گفت:وای کبوترای عاشق .چرا برای نقش رومئو و ژولیت تست نمی دید؟
تست دادیم .برای نقش رومئو جیم و برای نقش ژولیت کلر انتخاب شد.
دیدم استیو داره میاد طرفم و..
اتمام این پارت😅😅😅
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
لایک و نظر یادتون نره😊