
ببخشید فصل قبل ی صوتی دادم😯...نایون اسم دختره پس اسم بچه رو تغییر میدیم به لوهان :/ امیدوارم خوشتون بیاد❤
ا/ت: نه همچین اجازه ای نداری!... لوهان: اخه چرا مامان!... ا/ت: اگه تنها بری ممکنه اتفاقی برات بیوفته!... لوهان: من مواظب خودم هستم!.... جونگ کوک از اتاقش بیرون اومد و روی مبل کنار ا/ت نشست... کوک: لوهان؟.. چیشده؟.. لوهان با قیافه ای تو هم غر زد.. لوهان: مادر نمیزاره با دوستام به شهربازی برم!.. کوک: اوه بیا اینجا.. لوهان روی پای کوک نشست و سرش رو به سینه اش چسبوند.. کوک: اگه بری ممکنه که گم بشی!بعدش ما چیکار کنیم؟.. لوهان: نه گم نمیشم! مادر هیسو هم باهامون میاد! اون مراقبمه!... کوک نگاهی به ا/ ت کرد...
ا/ت: آآآ.. اون طوری بهم نگاه نکن من چنین اجازه ای رو بهش نمیدم!.. کوک: فقط این بار!... ا/ت به کوک زل زد.. اما فایده ای نداشت.. پوفی کرد و سرش رو بالا برد.. ا/ت: خیل خب.. اما تا جای خونه هیسو باهات میام!.. لوهان از بغل کوک پرید تو بغل ا/ت.. لوهان: ممنون مادر.. و سریع سمت اتاقش رفت، ا/ت از روی مبل پاشد.. ا/ت: اگه طوری بشه من میدونم و تو!.. و سمت اتاق لوهان رفت.. ا/ت: لوهان؟.. خوابی؟.. لوهان:آ د دارم می خوابم!.. ا/ت: داری منو می پیچونی؟!.. لوهان: ن نه!.. چرا بپیچونمت؟!.. ا/ت با نگاهی پر مفهوم به لوهان نگاه کرد.. لوهان: اه مادر خوابم میاد حوصله ی مسواک زدن و ندارم!.. ا/ت: باشه... بگیر بخواب!.. لوهان: واقعا!
ا/ت: شب بخیر... ا/ت در اتاق و بست که به کوک بر خورد.. کوک: نگران نباش!.. چیزی نمیشه.. ا/ت: چطور نگران نباشم؟... اون بچه ست! اگه + ها اونجا باشن و بفهمن پدرش!.... اههه.. کوک: دلم نمیخواد از همین الان.. مانع رسیدن به ارزو هاش بشم!... ا/ت نگاه نگرانی به کوک کرد... کوک لبخندی زد و ا/ت رو بغل کرد.. کوک: درستش میکنم باشه؟.. بزار خوشحال باشه!... کوک" سعی کردم ارومش کنم... ولی هیچ ایده ای برای حل کردن این موضوع که لوهان حرفی به کسی نزنه نداشتم!...
بلخره ا/ت خوابش برد.. صبح فرداش لوهان خیلی زود تر از همیشه از خواب بیدار شد و سمت اتاق ا/ت و کوک رفت.. ا/ت رو تکون داد تا بیدارش کنه... لوهان: مادر؟.. مادر بلند شو!.. ا/ت: هانـــ؟... لوهان: مادر ساعت نهِ! دیر میشه ها!... ا/ت نیمه چشماشو باز کرد و با بیحالی جواب داد..ا/ت: باشه...برو میام!... ا/ت و لوهان صبحونه خوردن و لوهان داشت حاضر میشد... ا/ت به اتاق شون رفت تا اماده بشه... کوک: او.. داری میری؟... ا/ت: کوک؟... کوک: هم؟... ا/ت: ماهم باهاش بریم؟... کوک: میبینی ک میخواد یا دوستاش باشه!... ا/ت: مطمئنی چیزی نمیشه؟......
کوک توی سکوت و تردید بود.. ک لوهان اومد توی اتاق...لوهان: من اماده ام!... ا/ت: بریم... ا/ت با تردید سویچ ماشین رو برداشت و به فکر فرو رفت.. لوهان: مادر؟... مادر؟!.. کوک سمت ا/ت اومد و از پشت سر بغلش کرد... کوک:ا/ت؟... ببین من پسرمو دوست دارم!... ما به خاطر همین اجازه هیچ کاری رو بهش ندادیم! اما اگه این بارم اجازه ندیم اون اعتمادشو نسبت به ما از دست میده!... ا/ت: تو... گفتی... چیزی نمیشه دیگ؟!.... کوک: من همیشه پیشتم!... اگر نبودم هم... ا/ت فورا سمت کوک برگشت.. کوک: تو منتظرم میمونی!... ا/ت: اما گفتی!... کوک: تهش ی مدت خیلی کم ازت دورم... ا/ت کوک رو بغل کرد.. لوهان: اگه من به شهربازی برم اتقاف بدی میوفته؟... ا/ت سمت لوهان برگشت.. ا/ت: اه نه... چیزی نمیشه!... بریم!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یههه
یعععععسسسسسسسسسسس فصل دووووووووو🗿🌿
وایییی عالی عه خیلی خوب بود ادامه بده
عررررررررررررررررررررررر
خیلی خوشحال شدم فصل دوم داره 🥳
عررررررررر فصل دو هم دارهههههههههه
خیلییییی عالیهههههه
وايييى خيلى خوشحال شدم فصل دو ❤️❤️❤️🥳🥳🥳🥳🥳🥳
عررررررررررررررررررررررررررررررررررررر 🥲💔
عالیییییی💕🥴
زیادی عالی بودددد🥶🎀
پارت بهدی خواهشا🐨🕊
عالییییی بود ❤️
پارت بعد
عالی بعدی
و سوتی توسط چه کسی پراکنده شد؟ :///
اهم :/.. یک کاربر😁
:////
آره و من اونو خیلی خوب میشناسم://
از اینکه هر روز چی میپوشه و چی میخوره و چیکار میکنه..... من اون کاربرو میشناسم:///
خیلی کشش دادم نه؟ 😂
عع 😯 واقعا؟😂 بش سلام برسون😁
سلام من اینجام:/
وقتی کامنت گذاشتی حدس میزدم همون کاربر باشی😂❤
عجب