سلام من آمدم با یک پارت دیگه داستان یا بهتر بگم پارت آخر کامنت فراموش نشه 💌💌 لایک فراموش نشه ❤️ و راستی دیگه این داستان صحیح و غلط نیست نوع تغییر کرده بریم سراغ داستان 👇
گفتم سلام آدرین کای گفت مرینت یه دقیقه میای گفتم باشه رفتم رفتیم اونجا کای گفت مرینت میشه امروز این اخلاق خجالتی قفل کنی 🔒 من از همه چی خبر دارم گفتم واقعا گفت آره مرینت تو درختر خاله منی ما از بچگی با هم بودیم با خوشحالی و آرامش کای بغل کردم که صدای آلیا اومد که گفت مرینت و کای کجایین گفتم اومدیم رفتیم داخل پیست داشتم کفش هامون میپوشیدیم ( مرینت : منظورم این کفش ⛸️⛸️ ) که کای دیدم داشت با یه لبخند کفشاشو میپوشید محو صورت کای شدم که دیدم آدرین و نینو رفتن تو پیست آلیا گفت میای مرینت گفتم باشه رفتم که کای اومد از زبان کای 👈 حس ناراحتی داشتم هنوز داشتم به رفتنم فکر میکردم داشتم میرفتم که صدای مرینت اومد برگشتم گفتم ام بله گفت میای یکم بچرخیم گفتم حتما رفتیم از زبان آدرین 👈
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
یه سوال چه جور پارتاخر یه که ادامه داره
ولی عالی بود فصل داره کاری کن ادرین و مرینت بهم برسن
نه راستش ولی یه رمان بنویسم
میشه واضح توضیح بدی
دیگه این داستان تموم شد ولی من دارم روی یه داستان دیگه کار میکنم
یعنی دیگه ادامه نداره خب بدون پایان که نمی تونید تموم کنید حداقل فصل بزار یا توی نظرات پایان اصلی رو بگو
لطفا
امیدوارم خوشتون اومده باشه