ولاگ ایتالیا گردی😻🎠

میسو :دونات مننننننن دوست داررررررم من:میسو باز چی میخوای؟ میسو:میشه یه نوشیدنی خوشمزه برامون بخرییییییی پلیییییز صبا:امم منم یه کوچولو تشنمه من:حیح بیاین بریم بخریم میسو:هورررررررررررررررررررا عکس بالا:)

صبا:بچه ها یه لحظه من یه خرید کوچولو بکنم الان میام میسو:ببینم چی خریدیییییییی واسه خودتتتتتت تنها تنها

من:خب بچه ها باید تا قبل از اینکه مهمونا بیان برای خودمون هرروز ناهار بگیریم تا روز مهمونی پس میسو تو برو چند تا چیز بگیر فعلا از گشنگی نمیریم وقتی میسو یه سری خرید کرد* میسووووووووووووووو اینا همش خوراکیهههه چی کار میکنییییییی میسو:اینا لازمننننننن صبا:میسووووو

صبا برو برای ناهار ببین چیزی برای ناهار پیدا میکنی؟ صبا بعد از 10 دقیقه* صبا:بچه هااا بیاین من:اومدیم صبا:ساندویچچچچچچچچچچچچچچچ آماده من:ایول میسو:مننن کالباسسسس میخوااااااااام من:میسو تو کی چاق میشی>؟ میسو:ببیییی ادبببببببب بعد از خرید 3 ساندویچ*

من:فعلا بریم کتاب فروشی؟ صبا :اره بریییییم تو کتاب فروشی** صبا(نگاه مظلومانه):میشه برام این کتابو بخری؟ من:شما احیانا کارت با خودتون نمیارین سفر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟😐😐😐 صبا:پلیز من بببباش

بعد از کتاب فروشی در فروشگاه* میسو در حاال دویدن در فروشگاه میسو:(با داد و فریاد)منننن موچییییییییییی میخواااااااااااااااااااااام صبا در حال دویدن تا میسو رو از اون وسط جمع کنه صبا:بچههه آروممم بگیررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر میسو:توتت فرنگیشوووو میخواااااااااااااااااااااامممم این داستان ادامه دارد......................