رد‌پا-¹|ɴᴇᴡ🐾⛓

هیهی بالاخره!")

؟؟؟:« ممکنه کسی باورش نشه که یه بچه 20 ساله که از دانشگاه اخراج شده به بهترین دبیرستان کره حمله کنه؛ درسته چارکو؟»[چارکو]:«درسته وی‌وی شی » [وی‌وی]:« اوکی عالیه !- پس تو حواس اون دختره لیندا رو پرت کن [راکی/یوهان]:«منم الا رو میپام» [وی‌وی]:«گایز دقت کنید که هیچکس از کادر اون دبیرستان نباید متوجه بشن به هیچکس اسیب نمیزنید و بیصدا هلیا رو برام میارید؛ مفهومه؟ [راکی"چارکو]:«بله مفهومه » [ وی‌وی]:«عالیه !-»----«تیتر اخبار" امروز صبح دانش اموز نمونه دبیرستان هانول سئول توسط گروهی ناشناس ربوده شده؛ پرونده در دست تحقیق قرار دارد؛»---ساعت هشت و پنج دقیقه صبح" اداره پلیس سئول [کانگسو]:« صبحت بخیرررر جعون ببین چی اووردم برات؛ دونات با استارباکس» [جین‌‌]:« میبینم که پنج دقیقه دیر کردی» [کانگسو]:« اولالا خانوم شین‌هه اول صبحی کارمندای استارباکس هنوز خواب بودن و شما زیادی سخت گیری🗿😹 بذگریم درمورد دزدیده شدن کیم هلیا شنیدی؟» [جین]:« حدود 56 بار تا الان بهت گفتم جین صدام کن کانگسوشی؛ بعدم بله شنیدم بهم پیشنهادم دادن برای حل پرونده اش ولی رد کردم» [کانگسو]:« یاااا خل شدی؟ حل کردن همچین پرونده ای پاداش داره:|🗿 بعدشم این پرو ...»[رونا]:«حرفاتون تموم شد دخترا؟ این پرونده رو میسپرم دستتون؛ پرونده دزدیده شدن کیم هلیا؛ فقط شما میتونید حلش کنید؛ قابل توجه شما قانوم جعون تاکید میکنم که فقط شما میتونید انجامش بدید! مخصوصا تو که توی همون دبیرستان درس خوندی [کانگسو]:« پشماااااام؛ اوکی اوکی رییس.. من بسیی هیجان دارم پس لتسسس گووووو»[جین‌]:«‌ اوکی لتس گوو»

ساعت 11 و 32دقیقه صبح" دبیرستان هانوول [جین]:« سلام؛ کارآگاه جعون هستم با همکارم خانم چوی؛ برای بررسی مدرسه به دلیل حادثه ادم‌ربایی اعزام شدیم" شما مدیر مدرسه هستید؟ [روبی]:« بله من سئو الکساندرا هستم میتونید منو روبی صدا کنید" بفرمایید ما محدوده ی ازمایشگاه رو تحت کنترل گذاشتیم» [کانگسو]:« ممنون خانم سئو !؛) اگه میشه پرونده ی کیم هلیا رو بیارید تا یسری چیزارو برسی کنیم !-» [جین]:« بله ایشون درست میگن !-» [روبی]:« اوه اوکی حتما !""»----- [لیندا]:« هعی الا بیا اینجا » [الا]:« چیه چی میگی ؟» [لیندا]:« اینارو ببین ، کارآگاهن که برای قضیه هلیا اومدن » [الا]:« خب ؟» [ لیندا ]:« خب بنظرت از ماهم بازجویی میکنننننن ؟ هنوز یادمه اون پسره که ماسک و عینک داشت حواسمو پرت کرد و یهو هلیا گم شد ... وایی یعنی بهشون بگم ؟» [الا] :« من چه بدونم خودمم ترسیدم .. اگه هلیا اتفاقی براش بیوفته .. وای همش تقصیر من بود » .. [لیندا]:« اوکی اوکی ، بیا فقط آروم باشیم و هیچی به بقیه نگیم اوکی ؟» [الا]:« هوم اوکی »

ساعت 14 و 23 دقیقه ظهر " دبیرستان هانوول [ کانگسو ] :«‌ جعوناا من خیلی خسته شدم .. » [ جین ] :«‌ هوم منم ؛ ولی باید سرنخ و مدرک بیشتری پیدا کنیم متوجه که هستی ! پرونده آدم رباییه !» [ کانگسو ]:« اوکییی ولی بیا اول بریم و یه چیزی بخوریم .. واقعا گرسنه ام ، لطفااا 🤏» [ جین ]:«‌ ای کانگسوی شکمو 🗿😹 اوکی بریم !» ----‌ روی نیمکت های پارک " [ کانگسو ]:« جدا از اینکه این بستنیا خیلی خوشمزست .. ولی ما هنوز داخل حیاط و آزمایشگاه رو برسی کردیم حتی هنوز وارد کلاس ها نشدیم ، خیلی دیر پیش نمیریم ؟» [ جین ] :« موافقم اما .. یااا کانگسویا اون ماشینووو ، رییس مین نیست کنار پنجره نشسته ؟»‌ کانگسو :« چراا روناست ..» جین :« اون اینجا چیکار میکنه .. کانگسو برو دنبالشش »

"؟":« اینجا تنها درسی که‌میدن درس جنایته خانوم خوشتیپ» "؟":« این همون انگشتره» "؟" «سلام؛ دوست قدیمی» "؟":«‌ باید یسری چیزا بهتون بگم ؛‌ وقت دارید ؟».....توی خماری بمونید کلونااا ..🌚🐾 کلر ژونم زحمت زیادی کشیدن براش دس بزنید 🌚✏ باور کنید دستم شکست تا متنارو ویرایش کنم و بنویسم ، اونم با این مقدار زیاد گوشادی 🌚✏