دردسرهای مهسا😂

ولاگ روز ۱ شهریور با مهسا فکت همراه باشید

خب قبل اینکه شروع به نوشتن ولاگ بشم اول یه بیو کوتاه بدم بعد. من مهسا هستم ۱۷ سالمه رشته کامپیوتر میخونم کیپاپر و کیدرامر هستم و تو دنیای واقعی هیچ دوستی صمیمی ندارم(خیلی ناراحت کنندس😐💔) خب بریم سراغ ولاگ امروز: ساعت ۱۱ صب از خواب پاشدم و مشغول درست کردن تاس کباب شدم(کار آشپزی همیشه بامنه)وقتی غذا خوردنم تموم شد نشستم سریال‌مشکلی‌نیست‌خوب‌نباشی رو دیدم الان قسمت هفتم هستم ولی سو هیون خیلی کراشه(خیلی زود رو کره ایا کراش میزنم😐) البته دنیل هم کراشه جدیدمه تو گروه xo که یه گروه تیک تاکه خب بریم ادامه ماجرا...

قبل رفتن از بابام پول گرفتم و رفتم پفک و نوشابه گرفتم نصفه های خوردنم بود که ۲ تا از دختر خاله هام اومدن و من سریع پفک و نوشابه رو رفتم قائم کردم(خب میدونی زیاد ازشون خوشم نمیاد همیشه مث مفت خورا میان خونمون اینا هی مجبورم زیاد غذا درست کنم خودتون در جریانید که قیمتا چطوریه😕) بعدش یکم برا خودشون حرف زدن و اینا تا اینکه دختر خاله کوچیک ترم گفتم: پس کی اهنگ جدید بلک پینک رو میفرستی(منو دختر خاله هام یه گروه واتساپ به اسم بلینک داریم قضیه اینکه که تو گروه گفت اهنگ جدید بلک رو بفرست منم بدم اومد که اسمشو کامل نگفته(بلک پینک) به خاطر این نفرستادم براشون) منم بهش گفتم تو گوگل بزن پینک ونوم برات میاره

خلاصه زمان گذشت و ساعت ۱۹ شب رفتن خونشون خواهرم به خاطر اینکه شبا دیر می‌خوابه عصرا هم دیر پا میشه اون موقع که من رفتم پفک بگیرم خواهرم خواب بود براش چیزی نگرفتم بعدش که بیدار شد بهونه گرفت و گفت منم خوراکی میخام خلاصه با بابام رفتن منم فک کردم فقط رفتن برا خواهرم خوراکی بگیرن وقتی اومدن خونه دیدم.....

هم پفک هم چیپس هم بستی هم شکلات(ازون شکلاتا که ویفر داره و روکشش شکلات داره)وهم نوشابه گرفتن منم کلی خوشحال شدم جیغ زدم😐😑😂(من عاشق خوردنیم) بعدش خوردمو اینا شام هم سالاد الویه داشتیم که نصف تهش سوخت😐( خسته نباشم) همین دیگه الانم نشستن براتون ولاگ مینویسم 😐(کاربرا: تموم شد خیلی تاثیر گزار بود😂😐(نمد چرا ایموجی پوکر خیلی میدوستم کلا اگه پوکر نزارم فک میکنم مشکل دارم😐)) تامام شد خودافظ شوما😐👋