چیز ندارم بگم 😐🪲
قرار شد با بچه ها بریم جنگل ممنوعه ، اون روز خیلی بهم خوش گذشت بعد چند وقت تنهایی . وقتی داشتیم وارد هاگوارتز میشدیم دراکو رو دیدم که اصلا نگاهم نکرد ، خیلی بهم بر خورد از پانسی خواستم باهاش صحبت کنه . اون شب پانسی بهم گفت با دراکو صحبت کردم .
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
میشه لطفا در مسابقم شرکت کنید ؟