
سلام بر دوستان اهل شعر 🌸
(علم دین ، بام گلشن جان است / نردبان ، عقل و حس انسان است) حدیقه ، سنایی 👆 (به هوش باش که ایران تو را پیام دهد / تو را پیام به صد عزّ و احترام دهد / نسیم صبح که بر سرزمین ما گذرد / ز خاک پاک نیاکان ، تو را سلام دهد) ملک الشعرا بهار 👆 چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما / ای جوانانِ عَجَم جان من و جان شما / حلقه گِرد من زنید ، ای پیکران آب و گِل / آتشی در سینه دارم از نیاکان شما) علّامه محمد اقبال لاهوری ( شاعر فارسی گویِ پاکستانی ) 👆
(آرزو دارم دوستانی داشته باشی / برخی نادوست و برخی دوستدار / که دستکم ، یکی در جمعشان / مورد اعتمادت باشد / چون زندگی بدین گونه است / برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی / نه کم و نه زیاد ، درست به اندازه / تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند / که دستکم یکی از آنها اعتراضش ، به حق باشد / تا زیاده به خودت غَرِه نشوی) ویکتور هوگو ( با اندکی تغییر ) 👆
(بیا تا برآریم دستی ز دل / که نتوان برآوَرد فردا ز گِل / کریما ، به رزق تو پروردهایم / به اِنعام و لطف تو خو کردهایم / چو ما را به دنیا تو کردی عزیز / به عُقبی همین چشم داریم نیز / به لطفم بخوان و مَران از دَرَم / ندارد به جز آستانت سَرَم / چراغ یقینم فرا راه دار / ز بد کردنم دست ، کوتاه دار / خدایا به ذِلّت مَران از دَرَم / که صورت نَبَندَد دَری دیگرم) بوستان ، سعدی 👆
(یوسُف گم گشته باز آید به کنعان غم مَخور / کلبه ی اِحزان شود روزی گلستان غم مَخور / ای دل غمدیده ، حالت بِه شود ، دل بد مکن / وین سرِ شوریده باز آید به سامان ، غم مخور / دورِ گَردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت / دائماً یکسان نباشد حالِ دوران ، غم مخور / هان مَشو نومید ! چون واقف نِه ای از سرّ غیب / باشد اندر پرده ، بازی های پنهان ، غم مخور / ای دل اَر سیل فنا بُنیاد هستی بر کنَد / چون تو را نوح است کشتیبان ، ز طوفان ، غم مخور / گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید / هیچ راهی نیست کان را نیست پایان ، غم مخور / حافظا ! در کُنجِ فقر و خلوَتِ شب های تار / تا بُوَد وِردَت دعا و درسِ قرآن ، غم مخور) غزلیات حافظ 👆
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واسه اسلاید آخر غزلیات حافظ یه بیت جا گذاشتم 😂🤦♀️