10 اسلاید صحیح/غلط توسط: FQHJ انتشار: 4 سال پیش 5 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام به همه دوستان. اینم از پارت سه ، ممنونم که همراهی کردین، این قسمت نقش ابرقهرمان های دیسی پررنگ تر از پارت قبلی میشه و جواب چالش هم توی این پارته. امیدوارم خوشتون بیاااااد
آنچه گذشت: م.... من دیرم شدهههه..وای آقای مک گریج الان گیر میده....عذر میخوام شما؟..... این چیه؟...
ارایف : این .... یخه؟؟! یخ از کجا در اومد دیگه؟ وسط بهار اونم یخ؟ عججججججججببب!
( یهو از بالای سرش یه زن یخی ، دیده میشه ) ارایف: ها ؟؟! این کیهههه! لعنتیییی
ارایف: به من چه! من یه گارسون سادم! اما...... ( مکث میکنه )
از زبان ارایف: دختر کوچولوی تنها.... کابوس هر دختری اینه که توی بدترین موقعیت خانوادشو نتونه ببینه ، رفتم برای نجاتش
( ارایف میپره روی دختر و دوتایی غلط میخورن ، اما اون یخ بهش برخورد نمیکنه. یخ های تیزی که از آسمون پرتاب میشدن ، دونه دونه مردمو زخمی میکردن.)
ارایف: دختر کوچولو خوبی؟
دختر: تو.... تو دیگه کی هستی؟ من مامانمو میخوام
ارایف: پیدا میشه نترس
( فرار میکنه توی خونش و یکی میاد تو خونه )
ارایف: هییی سرتو انداختی میای .... تو.... بتمن؟؟!
بتمن: دیدمت اونروز ، قدرت داری؟
ارایف: برو من اصلا با هیچکی کار ندارم. به من مربوط نیست اون کیه و چیه
بتمن: دختر
ارایف: ماریا. اسم دارم ، فهمیدی؟
بتمن: تو باید بیای ، مردم بهت نیاز دارن ، من دیدم چجوری اون دخترو نجات دادی.
ارایف: برو آقا خودتو گول بزن ، بتمن بروووو ، سوپر من و واندروومن و هزار و یک آدم دیگه هستن ، گیر دادی به من ؟
بتمن: اگه نمیای نیا ، اما بدون با هر ضربه ای که یه آدم بخوره ، از انسانیتت کم میشه.
ارایف: اع چه جالب !مرسی بهم یاد آوری کردی که من آدمم
بتمن:حاضر جواب
( ارایف عصبانی میشه و وقتی رفت بیرون شروع میکنه آتیش پرت کردن )
ارایف : انساااااننن! انسااااااننننن! برو دلتو خوش کن به بت موبیلت! اومده با من بحث فلسفی میکنه ! برو بابا! فلسفه فقط یه کتاب فانتزی برای آدمای نا امیده .
اه اصلا گوش نده چه خبره اون بیرون.
( دوباره در میزنن )
( ارایف درو باز میکنه و یه دختر با ماسک جلو در ایستاده )
ارایف: چی؟؟
( دختره یه چیز پودری قرمز رنگ رو از تو دستش فوت میکنه و میریزه توی چشای ارایف )
ارایف: آآآآآآآآآآآآآآآآآییییییی چشممممممممااااااااامممممم! آآآآآآآآآآآآیییی!!! آی آی
( میوفته زمین و شروع میکنه به گریه )
ارایف: آآآآآخ ، درد داشت خیلی خیلی خیلی!
( ارایف تنها چیزی که میبینه ، فقط و فقط یه چیزه ، اونم یه مرد با علامت بینهایت روی ماسکی که فقط چشمای آبی ترسناکش معلومه )
ارایف: وای نههههههه! این چیههههه! نه نه نه نه نه ! ( چشاشو میبنده و میوفته روی زمین )
ارایف: برو اونور برو اونووووووووررر!
( یه زن با لباس عجیب غریب ( دوستان واندر وومنه و گفتم شخصیتای دیسی هم هستن ، یادتونه گفتم؟ ) میاد تو و اونو بلند میکنه )
از زبان ارایف: دوباره حسش کردم ، یه حس ..... خاص ، دوباره شروع کردم گریه و اون زنی که منو بغل کرده بود و سفت گرفتم ، این اتفافای بیخود چیه میوفته ، نمیخوام یادشون بیوفتم اما هی اتفاق میوفتن. عین یک بچه کوچولویی شده بودم که تازه یاد گرفته بود راه بره. چشامو بستم و فقط برای تخلیه اون پودر مسخره گریه کردم.
( ارایف شروع میکنه بالاخره چشاشو باز کردن ) ارایف: آآیی چششممممااام . اون چی بوووووووود؟؟!
( یه صدا میشنوه ، نگو اون کسی که نجاتش داده واندروممن بوده )
ارایف: همین مونده بود قهرمان های نسبتا مهربون و خیلی به موقع تشریف بیار ، منو نجات بدن ( با حالت تمسخر هرچه تمام این حرفو میزنه )
فلش: بتمن شوخیت جالبه اما....
بتمن میپره وسط حرفش: شوخی نکردم.
فلش: یعنی چییی یعنی میخوای این دختر به ما کمک کنه آخه.... آخه اون دختر خیلی ضعیفه.
واندروومن: به نظر منم تجدید نظر کن مگه اینکه این دفعه کمکمون کنه.
سوپرمن: به نظر من که دختر همچین ضعیفی نیست . شاید انتظار نداشته . نمیدونم به نظرم این دفعه فقط ازش کمک بگیریم.
ارایف عصبانی میشه و میره بیرون: کسی نخواست کمک کنهههههههه! نمیخواستم کمک کنمممم . شمایی که خیلی ادعاتون میشه خودتون بکککننیننن به من چهههههههه!
( همه جا میخوووورن )
بتمن: خانم جوان ....
( ارایف میپره وسط حرفش )
ارایف: خانم جوان؟ خانم جوان چه ربطی داره به حرفاتون ؟؟ آره من ضعیفم نمیتوووونم جلوی یه یخ وایسممم!
اهههههههه
( میخواد بره بیرون که ..... )
( بتمن بلند میشه )
بتمن: دختر خانم صبر کن. اوه فکر کنم ماریا بودی درسته؟
ماریا اگه نمیخوای آسیبی برسه کمک کن. تو اون دخترو نجات دادی.
ارایف : من غلط کردم نجاتش دادم !
واندروومن: خیلی خب انقدر داغ نکن .
(ارایف یذره فکر میکنه)
ارایف: کمک میکنم اما....
اما ازم انتظار نداشته باشین چون من هیچکاری بلد نیستم هیچیییی. من هیچی نیستم از شانسمم این قدرتو دارم .
بتمن: باشه انتظار نداریم اما باید کمک میکردی.
ارایف: توی این دنیا برای من بایدی وجود نداره همین.
( میره بیرون )
سوپرمن: سرکشی و حاضر جوابی.
فلش: کپی خودته بتمن.
(بتمن بلند میشه)
فلش: خیله خب بابا قهر نکن.
واندروومن: کجا میری ؟
بتمن: فکر کنم.
( سکوت همه جا رو میگیره )
( از اون ور شهر به هم ریختست و همه چی به هم ریخته . مردم یخ زدن و همه چی از بین رفته . هوا کم کم داره سرد میشه )
ارایف: من آمادم.
( همه نگاش میکنن . یه لباس و ماسک آتیشی. ماسک عادی. اما لباس تا بالای زانو و موها باز و درحال حرکت و چکمه ی بلند )
بتمن: خیله خب بریم
ارایف: دست بهم نزن.
بتمن : خیله خب کسی نخواست بزنه .
از زبان ارایف: چقدر قشنگ . آوارگی تبدیل به لباس آتیشی شد . خدایا میگم یه شوخیه نه ؟ همینجور که داریم میریم حالمم بدتر میشه. اگه.... اگه .....
( پیاده میشن)
زن یخی: بهههه بالاخره رسیدین؟ میتونین حس کنننیننننن؟ به این میگن طعم درد، بوی خوبی دارهههه! دختر آتیشیه کیه؟ عضو جدیده ؟ از اون بدبختایی که فکر کردن با چهار تا حرکت کونگ فو همه چیو حریفن؟
ارایف: دختر آتیشی اسم داره .
( یهو میاد جلو و آتیش پرت میکنه )
زن یخی: آخی فکر کردم الان میخوای کولاک به پا کنی!
( حمله میکنن سمتش ، هرکی یه جور تلاششو میکنه . همه دست بکار باهاش میجنگن )
( قدرت یخش انقدر زیاده که هوا سرد و سردتر میشه )
ارایف:جلوشو میگیرم.
( از بین اونا میره و شروع میکنن جنگیدن . )
( زن یخی هی تیکه میندازه و حمله میکنه اما.... )
ارایف: کافیههههههههههههههههههههههه!
( آتیش پرت میکنهههههه و زنه نقش بر زمین میشه )
ارایف: من دیگه اون نیستم . اسمم فایرکویینه . ملکه دوران ها. ملکه هستم و خواهم بود . دیگه هیچکی نمیتونههههه.....
( حرفشو میخوره و آتیشو میاد پرت کنه که سوپرمن جلوشو میگیره . بتمن اونجا فهمیدم که این آدمیه که.... )
( پلیس میاد و زنه رو میبیرن )
( ارایف به خودش میاد )
ارایف: م.... م... من چیکار کردمممم! نه نه نه
( شروع میکنه دویدن و دور شدن )
سوپرمن: جلوشو میگیرم.
بتمن: نه بذار بره.... درست گفتین، اون نمیتونه جز این گروه باشه. نمیتونه .
( اونا هم میرن )
ارایف : من لیاقت هیچ کاری رو ندارممم هیچ کاری رووو! من شکست خوردم .
( میره داخل خونه و میشینه رو زمین و شروع به گریه میکنه )
ارایف: احمقانستتتتتت . خیلی خیلی خیلی احمقانست . لیاقت هیچکاری رو ندارم. نتونستم کاری که باید رو کنم من.... شکست خوردم. من تا ابد همینجوری میمونم . هیچکی نمیتونه یه بازنده ابدی رو تبدیل به خوش شانس کنه . من اولین شکستو که خوردم .... تا ابد همینطوری میمونم . تو هیچچچچ کاری نمیتووونمم نمیتووووونممم!
( پایگاه لیگ عدالت یا به طور باکلاسش جاستیس لیگ. دوستان میگم با کلاس بازی شه)
فلش: اتفاقی نبود.
بتمن: نباید زود اعتماد میگردم . این اولین و آخرین باریه که به دختر اعتماد میکنم.
واندروومن: اولین بار؟
فلش: شوخی میکنی دیگه.
سوپرمن : من نمیدونم ببخشید من باید برم لوییس منتظرمه .
( واندروومن اخم میکنه )
بتمن: تو چرا به فکر نیستی؟ فقط تو فکر نامزدتی؟ میگم نزدیک بود بکشتش.
سوپرمن: بحث کردن باهات اشتباهه بتمن . دیگه کاری نمونده . ولی به نظر من اون دختر میتونه کارای بزرگی کنه.
( همه میرن بیرون و به کاراشون میرسن )
لوییس: چه خبر ؟ امروز دیدم یه ابرقهرمان جدید اضافه شده.
کلارک: نه لوییس اصلا درموردش صحبت نکنیم . اون دختر داشت رو قوانین پا میذاشت. یه خشم درونی داره که اگه مهارش نکنه ، خراب تر میشه.
لوییس: مطمئنی ؟ به نظرم بهتره بهش یه فرصتی بدین. کارش خیلی خوبه. انگار سالهاست داره ذهن خونی میکنه.
کلارک: فردا درموردش صحبت کنیم؟
لوییس: باشه عزیزم.
( همه چی در آرامش بود غیر ارایف )
( زنگ خونه میخوره )
ارایف: خداکنه اون نباشه خداکنه اون نباشهههه!
( دقیقا همون کسی بود که نباید باشه. یعنی صاحب خونش )
صاحب خونه: خانم ماریا.
ارایف: سلام.
صاحب خونه : سلام . میخواستم بگم.....
ارایف: آقا میدونم ببخشید . قول میدم تا آخر ماه تسویه کنم . به خدا نمیشه . حقوقم کمه .
صاحب خونه: وسط حرفم نپر.
ارایف: بله ببخشید.
صاحب خونه : موضوع اولو خودت گفتی. بازم بهت وقت میدم . اما تنهایی ناگهانیوتو نمیفهمم ..
لطفا بهم توضیح بده .
ارایف: من الان اصلا شرایطشو ندارم عذرمیخوام .
صاخب خونه : متاسفم . متوجه شدم.....از غمت کم بشه . فقط لطفا دیگه کارهای مخفیانه انجام نده .
ارایف: چشم.
صاحب خونه :روز خوش.
ارایف: ممنون خداحافظ.
( ارایف درو میبنده )
ارایف: اه حالا چیکار کنممممممم؟! کی پول منو میدههههه؟؟! شاید دو شیفته کار کنم..... نه نمیدوووووونممممممم! فردا مطرحش میکنم برای مک گریج. فعلا باید بشینم یخورده به امروز فکر کنم .... یعنی
( آتیش درست میکنه با دستش )
ارایف: هووووم........ آتیش .... فهمیدم .
( فردا صبح سر کار )
ارایف: آقای مک گریج من باید یه موضوع رو مطرح کنم.
آقای مک گریج: بگو ماریا میشنونم .
ارایف: من.... آم .... من
میخواستم بگم که اجاره خونم
( یهو صدا میاااااااد )
ارایف الکی سرفه میکنه: آقای مک گریج من سرما خوردم! فکر کنم کرونائه . من باید برم.
آقای مک گریج چشاش چهارتا میشه: چیییی باشه باشه باشههههههه . برو تا مریضمون نکردددددددییی!
( ارایف میره دنبال صدا )
ارایف: کرونا؟ بلا بدور ! یادم باشه دستامو بشورم.
( لباسشو آتیشی میکنه و دنبال صدا میره )
خب دوستان پارت سه هممم به پایان رسید الحمدالله. امیدوارم لذت برده باشید.
دوستان چالش داریم: ارایف چرا اسمشو ماریا میگه؟ چرا بهش میگن ماریا؟ جواب درست رو پیدا کنینننن.
لایک و نظر نشه فراموش دوستان.
تا قسمت بعد خدانگهدار.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عالی بود❤❤
چالش: خب شاید والدینش از این موضوع خبر داشتن و اونو ماریا معرفی کردن یا شایدم یه نکته ای داره که توی پارت های بعد میفهمیم🙂
من که بیصبرانه منتظر پارت بعدیم
آجی زهرا جون ممنونم از نظرت پارت پنجم هم منتشر میکنیم با یه داستان عجیب غریب
فعلا نمیتونم بگم جواب چالشت رو ولیییییی
توی پارتای تقریبا ده یا کمتر یا بیشتر متوجه میشین چرا بهش میگن ماریا