
( به جای ا.ت اسمش میشه لونا) لونا شوگا رو برد خونه خودش لونا شوگا رو گذاشت رو تخت خودش و رفت تا وسایل کمک های اولیه رو از توی آشپزخونه بیاره آورد و نشست پیش شوگا و چسب زخم رو دراورد تا بزنه به زخم شوگا چسب رو درآورد و رد روی پیشونی شوکا لونا محو زیبای شوگا شده بود و سریع بلندشد و کمکش کرد تا بشینه شوگا نشست و گفت:ممنون لونا:نه من باید ممنون باشم شما جون منو نجات دادید اونم دو بار... شوگا:خنده ریزی کرد و گفت :کاری نکردم ولی از بار اولی که نجاتت دادم فک کنم. ناراحت بودی که نجاتت دادم لونا:خب ..ا.ره ولی چه باید کرد . شوگا:ببین من زندگی تو رو نمیدونم فقط میدونم باید قوی باشی و زندگیتو بتونی بسازی لونا:اوهوم ممنونم شوگا :خب من دیگه باید برم لونا:ولی الان دیر وقته نمیشه نمیزارم بری برات خطرناکه اینجا بخواب منم روی مبل میخوابم فردا هم هروقت خواستی. برو شوگا:اما... لونا:اما و اگر ندارع دیگه تو جونمو نجات دادی همینطوری نمیزارم بری و اجازه حرف زدن به شوگا رو نداد و گفت شب بخیر و رفت
با نور آفتاب از خواب پاشدم و دیدم ساعت ۱۰ یاد شوگا افتادم و رفتم توی اتاق و دیدم خوابه خیالم راحت شد و رفتم صبحونه آماده کردم که شوکا اومد لونا:ا بیدار شدی صبح بخیر شوگا:خمیازه کشیدن و گفت صبح تو هم بخیر لونا:از خمیازه شوگا خنده گرفت و جلوی خودشو گرفت صبحونه رو خوردن و شوکا :خب من دیگه برم لونا:بازم ممنون امیدوارم که دوباره بتونم ببینمت شوکا :اهم خدافظ لونا:خدافظ شوگا رولت خوابگاه و بعد از سوال های اعضا بالاخره ولش کردن و رفت توی اتاقش و خودشو انداخت روی تخت و گفت هوففف و یکم با گوشیش ور رفت و خوابش برد...
هق میدونم کم بود برید اسلاید بعد مهمه..
خب من یه داستان آماده کردم به نظرتون بزارم این تموم بشه بزارمش یا هم اینو بزارم هم اون؟!
توی مسابقه شرکت کنید لطفااا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اونم بزار کیوتی بی صبرانه منتظر پارت دومم
چشم
بفالوم
جدا خیلی قشنگ بود
🤍🤍
هم اینو بزار هم اونو:///////
تازه یکی دیگه هم بزار://///