بچها این فن فیک نیست تمام شخصیتاش غیر واقعی ان
صبح روز یکشنبه جیسونگ از خواب پرید درواقع صدای کامیون و سرو صدای اسباب کشی همسایه جدید اورا از خواب بیدار کرد. از روی تخت بلند شد تا برود به انها تذکر بدهد که صبح یکشنبه صدایشان را کمتر کنند چون همه ترجیح میدهند روز تعطیل را بخوابند نه اینکه صدای نخراشیده کامیون اعصابشان را بهم بریزد. از در خانه بیرون آمد. چند مرد وسایل میبردند و دختر جوانی داخل ماشین نششته بود. دختر تقریبا همسن جیسونگ بنظر می آمدو با ماشین کوچکی درگیر بود جیسونگ به سمت دختر رفت و به شیشه با مشتش ضربه زد. دختر جوان شیشه را پایین داد، لبخندی ملایم زدو با لحنی مثل لبخندش گفت "سلام وقت بخیر "جیسونگ حدس زد این دختر کره ای نیست یا حداقل خوب کره ای حرف نمیزد. جیسونگ گفت" میشه بپرسم داری چیکار میکنی؟ " دختر گفت "راستش من تازه گواهینامه گرفتم و خیلی بلد نیستم دنده عقب بگیرم" جیسونگ باهمان لحن همیشگی اش گفت "اونو نمیگم منظورم اینه که سر و صداتو کم کنی" دختر گفت"معذرت میخوام اقای..؟" جیسونگ جواب داد"شین" دختر گفت "اقای شین" و دوباره مشغول ور رفتن باماشین شد.بالاخره پارک کرد. دختر با پسر کوچک پایین امد. پسرک به سمت جیسونگ رفت و با لحن خاصی گفت"اسمت چیه؟" جیسونگ با لحن خشک همیشگی جواب داد"جیسونگ"
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
پارت بعدو بزارررر
هنوز ننوشتم سرم شلوغه
عالییییییییییییییییییی
مرسی:)
منmonharefشدمپشتاوندرختچیکارمیکنن(عکسکاور)😹🥂
😂😂😂
خودمم نمیدونم والا 😂
😹🥂