(استایل شوگا )
(ویو ا.ت)
داشتم قدم میزدم که دستی رو دور کمرم حس کردم برگشتم دیدم دوتا پسرن که از قیافشون معلوم بود میخوان چیکار کنن با ترس عقب عقب رفتم پسر 1:چرا میترسی خانم کوچولو ها نترس ماریا نداریم پسر۲ اومد نزدیک ا.ت که ا.ت یه دونه با پا زد توی پاشون (دمت گرم ا.ت) و شروع به دویدن کرد که پاس گیر کرد و خورد زمین و جیغ کوتاهی کشید پاشو آسیب دید و نتونست بدو پسرا نزدیکش شدن پیر اولیه سرشو آورد جلو صورت ا.ت که ... یهو یه پسر از پشت کشیدش و شروع کرد به زدنش ولی زورش به دو نفر نمیرسید و ا.ت به زور بلندشد و کمک اون پسره کرد و پسرا بعد از زدن اون پسری که اوت رو نجات داده بود رفتن...
ا.ت:حالت خوبه ؟؟(با نگرانی )
شوگا ماسکشو درآورد و گفت :اره خوبم ا.ت با دیدن قیافه شوگا عصبانی شد ولی اون کمکش کرده بود به خاطر همین کمکش کرد بلند بشه و بردش خونه خودش..
عالی بود پارت بعد و اینکه اینقدر زود نرو سراغ عاشق شدن چون هیچکس با یه نگاه عاشق غریبه نمیشه...و ببخشید اگر ناراحتت کردم💜💜💞
نه کیوتم ناراحت نشدم تو خودت بهترین نویسنده ای مرسی که کمکم کردی..
ممنون عزیزم لطف داری💜💜به نوشتن ادامه بده فایتینگ
پارت بعددد
چشممم
سلام کیوتک💕🍇
من لیا هستم💕🍇
ی ایدل تازه کار💕🍇
ی سر چنل بزن💕🍇
صاری بابت تبلیغ💕 🍇