امید من 6

هوسوک.برو روی مبل بشین تا برات همه چی رو توضیح بدم......+جینا.توی شک بزرگی بودم....یعنی اون الان منو بو.سی.د؟......رفتم نشستم روی مبل.....هوسوک.ببین من امروز از سرکارم اخراج شدم....من نمیتونم کار پیدا کنم...اعصابم خورد بود....من معذرت میخوام😢....جینا.مشکلی نیست...هوسوک.....هوسوک.جانم....جینا.اگر یه چیزی بگم دعوام نمیکنی...هوسوک.چی؟.....جینا.رئیس شرکتم اذیتم میکنه.....هوسوک.چی؟؟؟؟...بلایی سرت نیاورده؟....

...جینا.نه هربار خواسته کاری کنم از دستش در رفتم....هوسوک.فردا میری استفا میدی.....جینا.نمیتونم اجازه نمیده....هوسوک.اشتباه کرده مگه دست اونه که نمیزاره استفا بدی.......جینا.امروز صدام کرد برم تو اتاقش منو چسبودن به دیوار و تحدیدم کرد....بهم گفت اگر با بوی فرندت نیای اینجا یه کاری میکنم برای همیشه ماله خودم شی هوسوکا بگو من چیکار کنم؟؟؟.......هوسوک.منم یه کاری میکنم که استفا تورو قبول کنه....جینا.واقعا.....هوسوک.اره(هوسوک ل.ب جینا رو میبوسه)...هوسوک.میخواستم خیلی‌وقت پیش بگم....اما من عاشقتم....جینا.خب این حس....دوطرفه اس.....

.(علامت نویسنده‌&).......&.جینا.صورت هوسوک رو توی دستاش قاب کرد و ل.بای خودشو به ل.بای هوسوک.چسبوند.....انقدر این بوسه ادامه داشت تا به تنگی نفسشون رسید......از هم جدا شدن هوسوک جینا رو براید استایل بغ.ل کرد و برد روی ت.خت.....اونو کنار خودش خوابوند....اونها اون شب در کنار هم خو.ابیدند....جینا دوست نداشت قبل از ازدواج کاری انجام بده.....هوسوک.به این تصمیم جینا احترام گزاشت و پیشش خوا.بید.......(فردا).....&.هوسوک و جینا باهم حاظر شدند و به محل کار جینا رفتن.....سوهو بعد از دیدن اونها انقدر تعجب کرده بود که نمیدونست چیکار کنه....استفا جینا رو قبول کرد....جینا و هوسوک باهم دنبال کار گشتن.....

سرانجام کاری که مناسبشون بود رو پیدا کردن......با حقوق کافی......امروز رو برگشتن خونه و یه کمی باهم خوشگذروندن.....رقصیدن.....اواز خوندن.....جینا کیک درست میکرد و هوسوک خونه رو جمع میکرد.........هوسوک.جینااااا.....جینا.چیههه.....هوسوک.کم کاکائو بریز به خدا باز کارت به بیمارستان میکشه ها......جینا.باشه......هوسوک.افرین دختر خوب.....جینا.😄😄....+جینا.باز حالم خوب نبود....کی باید برم ازمایش بدم؟....نمیخوام هوسوک بفهمه.....رنگم پریده بود.....یه چیزی گزاشتم دهنم و تا حالم خوب شه.....این اتفاقا جدیده من هیچ وقت اینجوری حالم بد نمیشد....تا اینکه با صدای هوسوک به خودم اومدم.........