زندگی باحناوممد

من:اشلی باورت نمی شه.اشلی:چیه.من:حناوممدمی یان خونم. اشلی:چجوری.من:مهم نیست.اشلی:چجوری.من:بی خیال.اشلی: خوب باشه برو.من:اشلی.اشلی:برودیگه.من:اینجاخونه منه:/.اشلی: حالاکه فکرمی کنم راست می گی.پامی شه می ره.من::/.زنگ درو می زنن وهاناکومی ره دروباز می کنه.ممد:سلام پشمک.من:سلام یخمک.حنا: :/.منو ممدرومبل نشستیمو فیلم نگاه می کردیم که صح*ه دارشد،باترس پشتمون رونگاه کردیم حنارودیدیم دست بغل بسته،ماهیتاجهیزیشم دستشه،چشماش درهدسوپرجام لالیگا می درخشید ودورش سیاه بود وترسناک شده بود*فلش بک به جلو* بله اون روز روممدوهاناکودربیمارستان به سربردن(التماس دعا)

از بیمارستان مرخص شدیم وداخل خونه بودیم که زلزله ی پنجا ریشتری اومد.ممد:به قرآن اینبارآمریکازده.حنا:من هنوز جوونم😨 من رفتم لب پنجره ودیدم گودرزی والیبازت طرقه بازی می کنن.من:نترسین آمریکانزده.رفتیم پایین.الیبازت:بیاین.ماروبرد آزمایشگاه من.ممد:اینجاچه می کنیم.الیبازت:قراره بمب درست کنیم.من:باچی باآمانیوم نیترات.الیبازت:درسته،حالابده به من توچهار چشمی نمی فهمی چی به چیه.بعد نصف آمانیوم نیتراتارو خورد.ممدبه حناآروم گفت:این الان نبایدزنده باشه.حنا:حقیقتن راسته.بعدالیبازت پاش به یه مایه لیزکه خواستم ازش پلاستیک درست کنم رفت لیز خوردآمانیوم نیتراتا بامحلول بمب که فقط باید یه قطره آمانیوم نیترات بهش ازافه کرد خالی شدم وهمه جاترکید همه به الیبازت که سیاه شده وموهاش توهواست.الیبازت:آره درسته آمانیوم نیترات بود.ودرست مثل کشتی تایتانیک غرق شد. ممد:خونش افتادم گردنمون😑من:نترس به گودرزی می گم بیاد ببرتش😐

من:بلندشیدبلندشید.ممد:چی شده.من:کریسمسه.ممد:ماتوایرانیم😑من:باشیم من دلم کریسمس می خواد.بعدازکلی غرو دعوا الان داخل پاساژیم،به حنادادم یه لیست بنویسه،لیستوواز کردیم دیدم کل پاساژوگرفت.من:حنادادم لیست خردی کریسمس بنویسی نه لیست ذخیره غذایی جنگ جهانی سوم.ممد:هرچی نگاه می کنم تموم نمی شه.من:بیاین.رفتیم اول لباس بگیریم.ممد:وای این چه نازه😍من:لباس بچس:/.حنا:این خوبه.من:لباس حام*گی هست. صاحب مغازه خودشو گوموگورمی کنه.من:ممد اون آب هویج بستنی روول کن اون آدمه😑ممد طرفوول می کنه.من:حناچرا لیسته تموم نمی شه.حنا:نصفش لباس واسه اون آدم که فکرمی کنه انسانه آب هویج بستنیه هست،بقیش براخودم وتوعه.من: حالاکه فکرمی کن همشوبخرم ورشکست می شم پس بیخیال کریسمس.به سوی خانه روانه می شوند

*صدای زنگ در*رفتم دروبازکرد.اشلی:های.من:سلام.بدون هیچ حرفی رفت تو.اشلی:سسسسسسلللللللللااااااااااامممممممممم.ممد: نازنفست.حنا: :/.من:اینجاچیکارمی کنی.اشلی بایه لبخند بزرگ: کاراون خواب شدم.من:حالاذوق داره.اشلی:نمی دونم چرامی خندم. من دستموبه پیشونیم می زنم.ممد:این نرمال نیست.حنا:خدا همرو شفابده.من:برواتاق من وسایلتوبزار.اشلی رفت تاوسایلشوبزاره.ممد: این کیه.من:اسمش آرتمیسه لقبش اشلیه ازهفت سالگی هکربوده وعضوگروه فایو دایرکشن هست.حنا:فایو دایرکشن چیه.من:به معنای پنج جهته اشلی خودش اسم گروهوانتخواب کرده واینکه عثبیش نکنیدترسناک می شه.ممددرحال یاداشت:چشم.من: :/( اشلی👆)

اشلی:خوب چیکارکنیم.من:ازدربه دریت بگو.اشلی:یه روز دیگه مثل همیشه*فلش بک به چندساعت قبل*اشلی:مامان لب تاپم کجاست م:داداشت ورداشت.اشلی:نههههه.به سرعت به سمت اتاق داداش کوچیکش می ره.اشلی:بدششش.د:باورم نمی شه یه همچین اطلاعات سری داری.اشلی:ببین به کسی نگواونوقت بهت هرچی می خوای می دم.د:باشه.باسرعت لب تاپاشلی ورداشت وبه مامانش نشون داد،ومادر اشلی فریادی همچوگودزیلازد:آآآآآرررررتتتتتممممممییییسسسس.اشلی:غلط کردم.*زمان حال*من:من جای توبودم داداشمو زنده نمی زاشتم. اشلی:می تو(بااین قیافه😑🔪💢)

*صدای زنگ در*دروبازکردم،بایوکی روبه روشدم.من:یوکی.یوکی:برو اون ور.رفت ویه اتاق ورداشت ووسایلشوگذاشت.ممد:این کیه. من: اسم اصلیش هاناست مامان باباش به هم خی*نت می کردن و اون می دونست ولی تحمل کردوقتی جداشدن اون پیش مادرش موند ویه شخصیت بی احساس وپوکرشدوازمامان وباباش متنفرشد بخاطرهمین به همه گفته یوکی صداش،ومبارزش خوبه بزنن.ممد:فییینن....چه غمنگیز.ممدمی زنه زیرگریه.حنا:آرم باش مگه بچه بزرگ می کنم.اشلی:😐من:😶حنا:😓ممد:😭یوکی:😑🔪💢(یوکی👆)

من:یوکی چرااومدی.یوکی:خوب . . .*فلش بک به چندساعت پیش*م:دخترم هانابیاغذا آمادست.یوکی:چجوری جرعت می کنه بهم بگه هانا،اوممدم.سرمیزنشست وداشت غذامی خورد.م:خوب کلاست چی شد.یوکی:هیچی.م:دوستات چی.یوکی:خوبن.م:خوببب اممم...ازمعلمتون فرانسیس چی.م:مگه می خوای باهاش ازدواج کنی.م:نه چراهروقت می پرسم اینومی گی.یوکی:هیچی،فقط چون طلاق گرفتی.م:اگه طلاق گرفتم دلیل نمی شه اینجوری تیکه بندازی بابات خیا*تکاربود.یوکی صبانی شد وبلندشدودستشومحکم زدبه میز:پس اگه می خوای بهت تیکه نندازم چیزی نپرس.*زمان حال* من:توهم همه چیزوجمع کردی اومدی اینجا.یوکی آره

یه سنگ به پنجره خورد،پنجرروبازکردم وملودی رودیدم.من:همینجا بگوچی شده.ملودی:مامانم فهمیدمنظورم از کلاس،کلاس جادوگری هست.من:بیاتو.ملودی سلام.ممد:ها. . ..من:اسمش محیاست ولقبش ملودی ویه جادوگره.ممد:چی!من:ماعضویه سازمان به نام M.Pهستیم واونجابه آدمای اونجا آموزش های مختلفی می ده، ومایه گروه داخل همون سازمان یه گروه بنام فایودایرکشن داریم. ممد:اگه می دونستم قراریه همچین آدمایی توسایتم باشن تستچی رونمی ساختم.من:دیره*لبخندملیح*ممد:😑(ملودی👆)

میساکی:سلام.ممدمی پره بغل حنا.حنا: :/.من:اسم اصلیش هاناست ویه مامورمخفیه وحرفه ای.ممد:من الان غش می کنم.خودشومی ندازه وبامخ می خوره زمین.ممد:می گرفتین.حنا: به من چه.ممد:ملت رفیق دارن منم رفیق دارم.من:مثل خودتم.اشلی: من چی.من:وقتی داخل ماشین آهنگ بزارن اون موقه می بینم. اشلی:صدابه این خوبی.یوکی صدای ظبط شده اشلی رومی زاره. شیشه هامی شکنه،پرنده ها سقوط می کنن.حناوممد:😓میساکی: نمی گم چرااومدم ولی کارتون خواب شدم.من:نه که نمی تونم بگم😑(میساکی👆)

فکرکنم زیاد خنده دارنبودولی پارت بعدخنده داره،یه توضیح بدم، ممدوحنارودیدم اوناروبه خونم دعوت کردم وبعداون چهارتامیان و من داخل یه آپارتمان۱۰طبقه زندگی می کنم که رییسش گودرزی وبادخترش الیبازت زندگی می کنه،وسازمانM.Pبرای یه مامور مخفی بازنشستس که اسمش وجنسیتش معلوم نیست وفرانسیس به جای اون موراقبه اونجاست واونجاآموزشایی مثل هکری،مبارزه، جادو،وبعضی هاهم مثل من یعنی هاناکوچندتاچیزیادمی گیرن، وفایو دایرکشن یعنی پنج جهت که اسم گروه منو،اشلی،یوکی،ملودی ومیساکی هست وبعدفن فیک بادیگارد فن فیک فایو دایرکشنو می نویسم