10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Aytak انتشار: 2 سال پیش 603 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
مردم نوشتم لایک مامنت فالو یادتون نره 😑💜
رفتم پیش مامان و بابا و باهم سمت حیاط عمارت پارک قدم برمیداشتیم با ظاهری نسبتا خندان وارد تجمعی از مردم شدیم. کسی رو نمیشناختم ولی از دور آقای پارک رو دیدیم که کنار یه میز وایساده بود
_بابا
پ: جانم
_آقای پارک رو میبینم
پ: کجاس؟
_اونجا(نشونش دادم)
پ: خوبه سرش شلوغ نیست بریم یه سلام بدیم
م: اره بریم
_باهم رفتیم سمت آقای پارک
پ: آقای پارک
&سلااااام آقای کیم خوش اومدین به به
_م: سلام آقای پارک
&سلام خانوما خوش اومدین بفرمایین سمت مهمونای ویژه
_ما رو به پشت باغ برد که جای خیلی رویایی و خوشگلی بود همینکه داشتم دوروبر رو نگاه میکردم اقای جئون رو دیدم که موهای درازش رو به پشت سرش هدایت کرده بود و با یک دست کت شلوار مشکی تو کنار درخت بید مجنون باغ ایستاده بود خواستم برگردم به بابا بگم، دیدم باح باح مامان و بابا گم شدن کلا کنارم نبودن دستمو انداختم گوشیمو بردارم زنگ بزنم بهشون یادم اومد تو ماشین جا گذاشتم الان تا اینجا گم نشدم بهتره برم پیش آقای جئون. داشتم بهش نزدیک میشدم ولی یچیزی رو فهمیدم من وقتی نگاش میکنم بدنم سرد نمیشه حالا این مهم نبود رفتم پیشش
_سلام آقای جئون خوبین؟
+سلام خانم کیم مرسی ممنون شما خوبین؟
_ممنونم سلامت باشین. مبارکتون باشه ایشالا در مقام های بالاتر ببینیمتون
+مرسی همچنین. میایین باهم باغ رو دور بزنیم؟ دفعه پیش بحثمون ناقص مونده بود
_البته باعث افتخارمه
_تو باغ قدم برمیداشتیم که سر بحث رو باز کرد
+دانشگاهتون کی تموم میشه؟
_تا دو هفته دیگه
+خوبه به سلامت
_مرسی
+موافقین به عنوان یه همکار و دوست دیگه رسمی حرف نزنیم؟ چون احساس میکنم یجوری میشه
_بله موافقم😅 آقای یعنی جونگکوک
+عالیه ا/ت
_با جونگکوک کل باغ رو دور زدیم و بعد منو به یه طرفی از باغ برد که کسی نبود توش . هر طرف پر از گل های رنگارنگ و یه چشمه بود
_اینجا (نزاشت حرفمو تموم کنم و گفت)
+اینجا بخش مورد علاقه مامانم بود هر روز اینجا رو آب میداد و خودش رسیدگی میکرد
_مامانت کجاست
+من مامان و بابام رو تو یه حادثه از دست دادم میشه گفت به همراه داداشم که هنوز دنیا نیومده بود
_وای خیلی متاسفم حتماً سخت بوده واست
+میدونی امروز نمیخوام ناراحت باشم واسه همین بیا باهام
_منو برد داخل عمارت و یه گارسون بهمون آبشنگولی آورد هرکدوممون یه لیوان خوردیم
+میای برقصیم؟
_جوری که صداها واسم ناواضح بودن قبول کردم و خودم رو بهش سپردم بعد یه رقص طولانی رفتیم پشت باغ کنار آبشار نشستیم (بل تو باغ خونشون آبشار دارن از باغ خودمون الهام گرفتم😂) همون لحظه ها بود که چشمام سیاهی رفت و دیگه چیزی رو نفهمیدم
(یک روز بعد)
_با دیدن همون خواب لعنتی از خواب بیدار شدم سرم گیجه میرفت از کنار تخت گرفتم و اروم پا شدم و نشستم که صدای یه فرد آشنا اومد
+ا/ت حالت خوبه؟
_یااااا ترسیدم تو از کجا در اومدی؟
+از اولش اینجا بودم، تو حالت خوبه؟
_آره آره بهترم
_در باز شد و رز اومد تو
@اوووو میبینم پرنسس بیدار شده
_رز من باز همون خواب رو دیدم
@چرا این خواب کوفتی ازت دست برنمیداره اه دیگه داره اعصاب منم خراب میکنه هااااا
+شما راجب کدوم خواب حرف میزنین؟
_یه خوابیه که من چند وقته میبینم
+اها
_راستی من دیشب چیکار کردم که چیزی یادم نمیاد؟
+عام دیشب تو یکم تو آبشنگولی زیاده روی کردی من به آقا و خانم کیم خبر دارم شما برگشتین منم ساعت 10امروز اومدن یه سری بکشم ببینم حالت خوبه
_گند زدم ک
@دقیقا گند زدی
_مامان و بابا کجان؟
+رفتن هولدینگ ptd(خودم ساختمش😂😐) جلسه دارن
@واسه همینم گفتن من بیام بالاسرت
_اها اره یادم اومد برام گفته بودن که جلسه دارن
(گوشیه جونگکوک زنگ زد)
+دخترا من پایینم شما هم بیایین
_@باشه
(جی کی رف)
@ا/ت از الان بگم این پسر خیلی کراشه
_میخواییش برو بهش بگو
@اسکل واسه تو میگم
_من از پسرا بدم میاد لازم نکرده
@این خصوصیات اخلاقیتو من باید تغییر بدم وگرنه تو حتی 66سالتم بشه سینگل میمونی😑
_اوووف ول کن این بحوارو تو بیا کمکم کن این لباس رو عوض کنم بریم پایین
@پاشو این لباس خرگوشیتو بپوش
_اره اونو میخوام
_به کمک رز لباسمو عوض کردم و رفتیم پایین
_کلارا بیا پذیرایی کن(خدمتکاره)
®چشم خانوم
®آقا چی میل دارین؟
+عام من یه شیرموز بگیرم مرسی
®خانم شما چی میل دارین؟
@من یه هات چاکلت میخوام
_منم یه شیر کاکائو میخوام
®الان بیارم خدمتتون
+ا/ت رز از اسب سواری خوشتون میاد؟
@من فوبی دارم
_برخلاف رز من عاشق اسبام و سواری دادنشونم بلدم
+میگم یروز دعوتت میکنم بیای مزرعه باهم اسب سواری کنیم
_اوکیه
+رز تو هم بیا اونجا اردک و سگ خونگی هم دارم باهاشون بازی میکنی
@وای چی؟ اردک؟ من اردک خیلی دوس دارم حتما میام😭🥺
®آقا بفرمایید
+ممنونم مرسی
@مرسی کلارا
_مرسی میتونی بری
_همینکه از لیوان گرفتم تو دستم شکست و کف دستمو برید
_آخخخخ
@ا/تتتت ببینم چی شد بهت؟
+نه
_داره میسوزه (چشمش افتاد یه جونگکوک)
_جونگکوک رنگت چرا پرید؟ حالت خوبه؟
+من معذرت میخوام باید برم (سمت در رفت و سوار ماشینش شد و رفت)
@اون الان چش شد؟
_نمیدونم تو برو جعبه کمک اولیه بیار
@الان میارم
_بعد اینکه دستم رو پانسمان کردیم مامان بابا هم اومدن و من رفتم سر کلاسم و برگشتم امروز الان تقریبا ساعت 8شبه و تصمیم گرفتم به جونگکوک زنگ بزنم
+الو
_سلام جونگکوک خوبی؟
+سلام ا/ت مرسی تو خوبی؟
_ممنون خوبم. امروز چی شد بهت یهو؟
+عام من به بوی خون حساسیت دارم زود حالم خراب میشه
_آها الان خوبی؟ حالت بهتره؟
+آره آره خوبم
_باشه همین خواستم حالتو بپرسم به آقای پارک سلام برسون
+لطف کردی مرسی چشم تو هم همچنین سلام برسون خداحافظ
_بای(بعد دو هفته)
_الان دیگه دانشگاهم تموم شده و داریم برنامه ریزی واسه ثبت شرکت کیم به اسم من و یه جشن مفصلیم
پ: ا/ت حاضر شو ساعت 9 باید تو محضر باشیم
_چشم بابا
_ساعت 9 شد و ما رفتیم محضر الان دیگه رسما من صاحب شرکت کیم بودم به شرکت شیرینی پخش کردیم و تصمیم گرفتیم فردا شب یه مهمونی راه بندازیم تو عمارتمون. چون هنوز کسی جز آقای پارک و جونگکوک نمیشناختم بابا همه رو دعوت کرد باید بی نقص میشدم ظریف ولی شیک واسه همین یارم رو از پنجره صدا زدم تا بیاد😂(دلم واسه اون یار بیچاره میسوزه😂🥴)
_رزززززززززززززززز
@بنال
_بیا اینجاااااااااااا
@باز چه گوهی خوردی؟
_حرف اضافه نزن پاشو بیا
@خدا به من صبر بده. اومدم
_آفرین منتظرم😑
(پنج دقیقه بعد)
@چی شده؟
_بابا شرکت رو زد به اسمم
@عرررررررررر موبارک باشههههههه الاغ شیرنیش کو؟
_تو به من کمک کن من واست کل شیرنی های قنادی رو میخرم نگران نباش
@خب چیکار باید بکنم؟
_فردا شب قراره اینجا پارتی داشته باشیم
@خببب
_میریم خرید تا هر دوتامونم یه دست لباس بخریم و فردا هم میدم موهام و آرایشم رو بکنی
@حوصله داری به خدا 😑تو برو من نمیام
_پاشو تا نزدمت
@باشه باشه وایسا برم کارت بانکیمو بردارم و لباس عوض کنم بیام بریم
_باشه منم یه وسایل اینا بردارم
@نیم ساعت بعد تو جلو عمارتم
_باشه
(روز بعد ساعت 7شب)
_رززززز زود باش
@تموم شد موهات عالی شدن
_ارایش نمیخوام خودت که میدونی فقط یدونه رژ و خط چشم بزنی واسم کافیه
@باشه زر اضافی نزن بزار کارمو بکنم
_ایششش باشه
_رز آرایش و موهام رو تموم کرد و مشغول خودش شد منم تا اون موقع لباسامو پوشیدم و تو اتاقم منتظر نشسته بودم که در زد
_بیا
®خانم آقای جئون و آقای پارک اومدن خانم کیم خواستن خبر بدم برید پایین
_باشه تو برو منم میام
®چشم خانم
@ببین از من گفتن تو اگه با این پسره رل نزنی خودم رل میزنمتون
_منم الان با پاشنه این کفشام میوفتم رو جونت هاااا زود باش بریم پایین
@باشه باشه حاضرم پاشو بریم
_با رز از پله ها پایین رفتیم و از دور به در اصلی نگاه کردم دیدم بابا و آقای پارک و مامانم اونجان و حرف میزنن ولی جونگکوک اونجا نبود به خاطر اطمینان از خدمتکاری که کنارم بود پرسیدم
_هی آقای جئون کجان؟
®آخرین بار وقتی حیاط رفتن دیدمشون
_باشه مرسی
@حالا چرا نگرانشی؟
_نگرانش نیستم فقط خواستم بدونم کجاس
@اره جون خودت
_من از پسرا خوشم نمیاد فهمیدی اونم یه پسره و فقط جهت اینکه همکارمه باهاش آروم حرف میزنم وگرنع هر وقت بهم ا/ت بگه خودم دهنش رو سرویس میکردم
@باشه عصبی نشو موهات به هم میریزه
_اوف باشه
_باهم رفتیم سمت آقای پارک و خانوادم
_سلام آقای پارک خوش اومدین
&سلام دخترم مرسی ممنون. شرکت هم مبارکت باشه
_ممنونم سلامت باشین
_مامانم زیر چشمی بهم اشاره هایی دار که برم حیاط منم از دست رز گرفتم و دویدیم تو حیاط
@چت شده چرا فرار کردیم؟
_نمیدونم مامانم زیر چشمی یه چیزایی اشاره داد به سمت در منم از دستت گرفتم و اومدم
@خداییش عجیبترین خانواده هستین که..
@داشتم حرف میزدم که چشمم افتاد به اون پسر خوشتیپه
@ماشالله
_چی داری میگی؟ چی ماشاالله؟
@ا/ت اونجا رو نگاه کنی میفهمی چی میگم
_وقتی به سمتی که رز گفت نگاه کردم جونگکوک رو دیدم ولی این نمیتونست اون باشه موهاش رو چتری زده بود و یه وری رو صورتش انداخته بود با یه کت و شلوار سیاه که رو سینه چپش گل رز قرمزی بود و جلو کتش باز بود و بدنش که به لباسش چسبیده بود منو داشت جذب خودش میکرد تو اون حال به درخت بیدمجنونی که بابام وقتی من به دنیا اومده بودم کاشته بود تکیه داده بود و چشماش رو بسته بود
@ا/ت یا تو منو جمع کن یا من تو رو جمع کنم یاااا اون بیاد ما رو جمع کنه🤤
_به خودت بیا رز
@نمیخوای بریم سلام بدیم؟
_مجبوریم؟
@آره
_اوف باشه
_با قدم های آروم نزدیک جونگکوک شدیم
_جونگکوکی؟
_بعد چندبار پلک چشماش رو باز کرد و نگام کرد
_سلام خوبی؟ خوش اومدی
+عاح سلام ا/ت سلام رز مرسی شما خوبین؟
_@مرسی ممنون
(گوشیه رز زنگ میزنه)
@منو ببخشید باید جواب بدم (دور شد)
_سکوتی بین منو جونگکوک بود و خیره ی من شده بود
+میدونی احساس میکنم بیشتر شبیه مامانتی
_جداً؟
+آره
_میگم میای باهم قدم بزنیم؟
+البته
_دستش رو قفل کرد و بهم به صورت نیم رخ نگاه کرد
+افتخارش رو میدی؟
_به من من افتادم و نمیدونم چرا جواب مثبت دادم🤦🏻♀️
+ا/ت یه چیزی هست که میخوام بهت بگم
_چی؟
+دوستت دارم
_ولی من دوستت ندارم
+اشکالی نداره به مرور زمان عاشقم میشی
_وقتی اینو گفت یاد اون خواب لعنتی افتادم همینا رو بهم گفته بودیم یهو سرم گیج رفت و انگار رفتم تو خواب و دوباره اون خواب رو دیدم ولی اینبار قیافه هارو کامل دیدم و صداها هم برام واضح و روشن شد و دوباره با صدای اون گلوله از خواب پریدم
+ا/ت؟ا/ت حالت خوبه؟ میتونی صدام رو بشنوی؟
م: ا/ت دخترم؟ به حالت خوبه؟
پ: ا/ت بابایی پیشتیم بیدار شو
&ا/ت دخترم پاشو
@ا/ت ابجی جونم پاشوووووو پاشوووووووووووووو
_با این صداهایی که میشنیدم به خودم اومدم و یه راست پاشدم و نشستم
_چی شده؟
پ: ا/ت سرت گیج فلان نمیره بگم بیان فشارت رو بگیرن؟
_من حالم خوبه نگرانم نباشین الان مهمونا میان پاشین
+مطمئنی حالت خوبه و نمیخوای استراحت کنی؟
_آره آره مطمئنم
م: رز، جونگکوک لطفا از پیش ا/ت جدا نشین
+@چشم
_باهم رفتیم پشت عمارت و حرف میزدیم
+من وقتی بچه بودم عاشق این بودم که خرگوش شکار کنم
@منم گنجشکارو هدف میگرفتم
+ا/ت تو چیزی شکار نمیکردی؟
_من پروانه میگرفتم مثلا میدیدی 10 تا اینا گرفتم یهو همشون رو ول میکردم تا پرواز کنن برن
@بهترین نمونه شکار رو میکردی واقعا. راستی من مامانم زنگ زده بود الان باید برگردم چون یه مدت داریم میریم خارج کشور و الان خبر گرفتم
_وای مراقب خودت باش و حتماً بهم زنگ بزن
@باشه
+خداحافظ
@بای
_جی کی
+اوهوم
_نمیدونم داره چه اتفاقی میوفته
+منظورت چیه؟
_من نزدیک یه ماهه هر شب یه خوابی رو میبینم و آخرش با صدای یه گلوله از خواب میپرم
+خب
_تو که بهم گفتی دوستم داری
+آهان
_دقیقا تو اول خوابم یکی بهم همین رو میگفت و حتی جوابهامونم عین اون خوابم بود بعد که بیهوش شدم دوباره اون خواب رو دیدم و تو جای اون نفر بودی اگه اینجور باشه فکر کنم خوابم داره واقعی میشه و امروز یکی اینجا میمیره
+مطمئنی؟
_اره
+پس باید بریم تو وسط جمع ببینم اتفاقا اونجور که میگی پیش میره؟
_موافقم
_همون لحظه جونگکوک از دستم گرفت و منو میبرد سمت موجی از مهمونها که همون لحظه کل بدنم به طرز عجیبی گرم شد و وایسادم
_جونگکوک باید درباره یچیزی باهم حرف بزنیم
+بگو عزیزم
_حرفی که گفتم رو پس میگیرم
_داشت با چشمای خمارش به چشمام نگاه میکرد
+دوستم داری مگه نه؟(با صدای خیلی آروم)
_به من من افتادم و
_من من آرهه دوستت دارم
_همینکه حرفم رو تموم کردم بغلم کرد آتیش بدنم چند برابر شد منم محکم بغلش کردم و نمیخواستم از بغلش در بیام
م: داشتم تو حیاط دنبال ا/ت میگشتم که تو پشت باغ دیدم با آقای جئون همو بغل کردن و با دیدن این خوشحال شدم چون راضی کردنش دیگه راحتتر شد(خودتون این بخش رو میفهمین🤓) از اونجا رفتم تا راحت باشن🙄😅
_بعد چند لحظه از هم جدا شدیم و باهم رفتیم سمت حیاط جلویی که مهمونا قرار بود جمع بشن
+وای خیلی شلوغهههه
_انتظار نداشتم این همه ادم بیان
+از من جدا نشو
_اوهوم
_یکم جلوتر جای خالی و خلوت پیدا کردیم و اونجا ایستادیم
+نگران هیچی نباش اگه همچنین چیزی قرار باشه اتفاق بیوفته خودم ازت محافظت میکنم
+با چشمای نگران و ابروهای توهم رفتش ازم تشکر کرد
+عاااا دیگه زیاد نگران نشو اخماتو باز کن ببینم
_باشهههه😂
+تو همینجا وایسا من میرم شربت بدون الکل بیارم چون ظرفیت نداری
_دیگه مسخره نکن اره ظرفیت ندارم 😑
+هه باشه
_جونگکوک ازم داشت دور میشد و منم به دور و بر نگاه میکردم که یه چیزی نگاهم رو خودش جلب کرد یه نفر که تو دستش تفنگ بود و داشت به جونگکوک هدف گیری میکرد
_نه نه نه، جونگکوک نههههه نرووووووووووو
_صدام رو نمیشنید واسه همین تنها چیزی که تونستم این بود که به سمتش بدوم و به کنار هلش بدم
(همون لحظه گلوله شلیک میشع و به زمین میخوره)
+ا/ت
_بدو
_از دستش گرفتم و باهم به داخل عمارت رفتیم و بردمش تو سالن بالایی به کتابخونه که هیچ پنجره نداره
+ا/ت تو خودت خوبی؟ چیزیت نشد که؟
_نه من خوبم تو چی؟
+منم خوبم
+اصلا باورم نمیشه که اتفاق افتاد
_امیدوارم فکر نکنی که من خودم اینارو راه انداختم
+من میدونم کار تو نبود
_چطور میتونی اعتماد کنی؟
+اونش یکی از حس ششم منه
(گوشیه ا/ت زنگ میزنه)
پ: الو ا/ت کجایی؟
_بابا منو جونگکوک فرار کردیم تو طبقه بالا کتابخونه هستیم
م: همونجا باشین و در نیایین در رو هم قفل کنین
_باشه ولی جریان چیه کی بود که شلیک کرد؟
&اینو ما هم نمیدونیم ولی جشن کنسل شده و همه دارن برمیگردن
_اوف باشه
پ: الان میاییم پیشتون نگران نشین
+باشه
(گوشی رو قطع کردن)
+ا/ت
_اوهوم
+چرا رنگت پریده؟ ترسیدی؟
_آره ترسیدم به تو بخوره
_بغلم کرد و از سرم بوسیدم
_جونگکوک؟
+جانم
_تو با کسی دشمنی نداری؟
+نه
(در اتاق زده شد)
_کیه؟
م: ماییم ا/ت
_رفتم در رو باز کردم
&جریان چیه شنیدم به تو شلیک شد جونگکوک درسته؟
+اگه ا/ت نجاتم نمیداد به من خورده بود
پ: ا/ت دقیق دیدی قیافشو؟
_قیافش یادمه
+اگه این فرد کسیه که با من مشکل داره میتونه از افراد شرکت و یا فامیل باشه
&خب
+دایی من یه نظر دارم
&چیه؟
+یه جشن بگیریم دوباره توی عمارت خودمون و همه رو دعوت کنیم هر کسی رو که میشناسیم ا/ت هم بیاد و اونجا دونه دونه نگاه کنه شاید از بین افراد بود و پیداش کردیم
&نظر خوبیه
پ: اگه اونجور باشه باید اینم در نظر بگیرین که شاید اینبار حمله خوبتری بکنه
+کل سالن رو پر میکنم از بادیگارد مخصوصا به دور ا/ت چون الان اونم تو خطره
&باشه پس سه روز دیگه تو عمارت پارک همه قراره دعوت بشه
سیلام گایز امیدوارم حالتون خوب باشه💜🥴
خب من الان چند روزه دارم رو صدام کار میکنم 🗣
چند تا فیلم هم واسه اودیشنم گرفتم🤓و به این نتیجه رسیدم که دارم گند میزنم😐💪🏻خلاصه حالا ولش🙄
اینم از پارت سومتون 😐
الانم رفته بودم شهربازه باغلارباغی تو تبریز و سوار رنجر شدم برای اولین بار😂آره دا انقدر جیغ زدم انقدر جیغ زدم خودشم تو اون حال داشتم فیلم میگرفتم دیدم نه اقا الان من که میخوام خودمو نگهدارم گوشیه بیچارم ویژژژژ سقو میکنه پس گزاشتم کیفم تا به خودم اومدم دیدم به دنیا از جهت دیگه مگاه میکنم بعله تو آسمون برعکس بودم و معلق😐یه پسره پیشم نشسته بود بزرگ هم بودااا تقریبا 25اینا میشد داشت اشهداشو میخوند😂😐
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
بچز احتمالا تا شب بزارم 💜
جررر فقط تست اخرت
یه وضعی بود باید میدیدی😭🥴
عالییییی بیدددد
امیدوارم موفق باشی باید تلاش کنی تا نتیجه بهتری بگیری 💜🗿
تنکص لاوم ولی پشیمون شدم😑
من امکان نداره در بیام
وای این پارت عالی بود :)))
راستی حتما به تلاشت برا اودیشن دادن ادامه بدیاااا خیلی استعداد داری صدات خیلی قشنگه😉💜
مرسی آجولیم فداتشم💙
راستی یادم رفته بود فالوت کنم🤦🏻♀️🤧
عههه نه خدانکنه
عیبی نداره بابا😂😂
شرمنده🤧😂😭