ببخشید دیر شد دیگه کم تر میام تستچی🥺😶
برگشتیم خونه جیمین رو مبل افتاده بود تهیونگ هم با آب قند بالا سرش(‘◉⌓◉’)
کوک:هیونگگگگ
سونا:اوپااا
سریع رفتیم بالا سرش😶
جیمین:سونا چوب بیار میخوام وصیت کنم
سونا:اوپا آخرین بار که چوب آوردم کوک همه چوبات رو شکست ضایع شدی
(-_-;)
تهیونگ:حالا مگ چی شد که وصیت بگی-_-
جیمین:تهیونگ تو باید برگردی خوابگاه کوک توهم همینطور سونا هم میره یه خونه دیگه عمرا بزارم اینجا بمونین اینجا نفرین شدسسس🥺
سونا:صبر کن چرا آخه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عاجی جونم عیدت مبارک انشاالله همیشه خوشحال باشی😊😊😊💚💚💛💛💜💜💜
مرسی قربونت عزیزم💜🌈
اون اخرش دیا جون 😂😂😂😂😂
عجب جمله خفنی ساختی ملکه🤤🤤😂😂😂😂😂
👀😎
😂😂😂😂😂 سیامک انصاریان و بایا وسط داستان چی میگن ای باباااااا یا خداااا جر خوردم😂😂😂😂🤤🤤🤤
دارم میترکم عاجی جون دمت گرم ادامه بده
مرسی لاوم💜😝
عالی بود زود پارت بعدی رو بزار ولی کم نوشتی🥺⭐❣
کم بود اما قشنگ
اخجووووون😵 بلاخره اومد خیلیی داستانت قشنگه🤩❤️💜✨فایتینگ🖐️
عالییییییییییییییییییییییییییییییی بود
پارت بعدییییییییییییییییییییییییی