اینیکی خیلی عاشقانس😂✊❤️
چی میگی نه چرا؟ کوک:معلومه دروغگو وگرنه تو با هیچکدوم از آرمی ها اینکارو نمی کنی 💥 راستشو بوگو به هیونگ نمی گم😁 جیمین به نشانه تأييد سرشو تکون داد کوکی:می دونستم😁😁 و رفتن موزیک ویدئو رو درست کردن و تموم شد ساعت 7:30 بود باورت نمیشه که جیمین اینو گفته، انقد درگیرش بودی که لباساتو عوض نکردی، ولی حالا نمی دونستی دوستات کجان،،، و یهو یکی در میزنه، انتظار داشتی دا باشه ولی جیمین بود شوکه شده بودی جیمین گفتش میشه برام یه لطفی بکنی؟ تو :چی؟ جیمین :بیا بهت میگم حالا دستتو گرفته داره می برتت توی ماشین یزره می ترسی اما به خودت می فهمونی که اون جیمینه بهش اعتماد کن.... رفتید به یجایی جیمین رو به تو کرد و گفت:
میشه نامزدم بشی؟ نمی دونستی هل شدی یا خل شدی یهو جیمین دو تا دستشو صاف کردو تکون داد و گفت نه نه نه اونجوری فکر نکن می خوام نقششو برای یه رب بازی کنی می خوام با یکی بهم بزنم که دوسش ندارم خواهش می کنم تو یزره فک کردی و گفتی اون اینهمه لطف بهت کرده و باید با همین جبران کنی🌸 رفتید تو و....................... جاهای خالی رو خودتون پر کنید😁 رفتید بیرون برات احترام نود درجه ای گذاشت و ازت پرسید : میشه یه جای دیگه ای بریم می خوام یه چیزی بهت بگم🍃 قبول کردید و رفتید،،
جیمین تورو برد توی بام سئول کسی اونجا نبود تورو برد به یه قسمتی که تقریبا تاریک بود جیمین روبروت وایساد (تو از جیمین کوتاه تری) می دونی که سر حرف امروز جدییم؟ من واقعا دوست دارم یعنی عاشقتم نمی دونم می دونی یا نه ولی گفتم که بدونی ❤️ تنها در خواستی که ازت دارم دوست دخترم شو لطفا یجوری ازت مراقبت می کنم که دست هیچکسی بهت نرسه یه دوست پسری میشم که تو فکرشم نمی کردی🌼 یزره بهت نزدیک میشه و میگه میدونم دوسم داری و عاشقم میشی زود باش یه کلمه 3 حرفیه کافیه به زبون بیاریش،، بیشتر نزدیک میشه زود باش می دونم می تونی بگی خوشگله، بالاخره که گیرت میارم کافیه که قبولم کنی دنیارو به پات میریزم، / همینجاست که می خواد ببوستت که یهو جانی از کوره در رفته و میاد سمت تون جیمین دستتو محکم میگیره می برتت عقب،،،، جانی :هو تو چی می خوای از جونش؟؟؟مثلا چه نسبتی باهاش داری هااا؟ جیمین: نامزدشمو دلم نمی خواد دورو برش بپلکی حالا هم از اینجا برو جانی:چشم همه روشن ببینم عمو می دونه اصلا تو کره ای؟ من همین الان میرم و میگم اینجوری نمیشه داری پر رو میشی😒😑 و رفت..... جیمین بغلت کردو تو هم محکم گرفدیش و داشت جلو رو نگاه می کرد که صورتتو نگا کرد و گرفتو
جیمین تورو برد توی بام سئول کسی اونجا نبود تورو برد به یه قسمتی که تقریبا تاریک بود جیمین روبروت وایساد (تو از جیمین کوتاه تری) می دونی که سر حرف امروز جدییم؟ من واقعا دوست دارم یعنی عاشقتم نمی دونم می دونی یا نه ولی گفتم که بدونی ❤️ تنها در خواستی که ازت دارم دوست دخترم شو لطفا یجوری ازت مراقبت می کنم که دست هیچکسی بهت نرسه یه دوست پسری میشم که تو فکرشم نمی کردی🌼 یزره بهت نزدیک میشه و میگه میدونم دوسم داری و عاشقم میشی زود باش یه کلمه 3 حرفیه کافیه به زبون بیاریش،، بیشتر نزدیک میشه زود باش می دونم می تونی بگی خوشگله، بالاخره که گیرت میارم کافیه که قبولم کنی دنیارو به پات میریزم، / همینجاست که می خواد ببوستت که یهو جانی از کوره در رفته و میاد سمت تون جیمین دستتو محکم میگیره می برتت عقب،،،، جانی :هو تو چی می خوای از جونش؟؟؟مثلا چه نسبتی باهاش داری هااا؟ جیمین: نامزدشمو دلم نمی خواد دورو برش بپلکی حالا هم از اینجا برو جانی:چشم همه روشن ببینم عمو می دونه اصلا تو کره ای؟ من همین الان میرم و میگم اینجوری نمیشه داری پر رو میشی😒😑 و رفت..... جیمین بغلت کردو تو هم محکم گرفدیش و داشت جلو رو نگاه می کرد که صورتتو نگا کرد و گرفتو یکم مکث کرد و ازت پرسید: هنوز جواب سوالمو ندادی!.... خب اگه نظرت منفیه....... تو: آره خیلی دوست دارم،،، اگرم بخای دوست دخترم میشم❤️
جیمین یه لبخند ملیح زد قشنگ بغلت کرد💥 جیمین رسوندتت به هتل اما یزره اونور تر تا کسی شک نکنه🌸،،، داری میری تو لابی که یهو دا رو میبینی یه سلامی می کنید و یکم صبر می کنید و میرید تو آسانسور که یهو جیمین و کوکی میان تو آسانسور دوباره دست پاچه میشی سعی می کنی الکی تو گوشیت بچرخی رفتی توی صفحه پروفایل اینستا گرام و پستاتو چک کنس(تو اصن پست نمی زاری سعی می کنی بفهمونی داری پست چک می کنی)
آسانسور وایساد داری میری اما گوشیت جوری هست که جیمین می تونه نام کاربری تورو بخونه تا خوندش با خودش تکرار کرد تا یادش نره سری رفت توی اینستاش جستوجو کرد و پیدات کرد یه اسکرین گرفت و یه اکانت دیگه زد و با اون دنبالت کرد🌼✖️(نمی دونم چمه هی گل می زارم😐😂) سری برات یه سلام فرستاد و گرفت خوابید🌺اما مگه خوابش می برد فکرت از سرش بیرون نمی رفت باورش نمی شد بهش آره گفتی و به همین زودی آرزو می کرد که ای کاش کنارت می خوابید،، /😐😂
حالا قضیه اون دختره رو می گیم،، اسمش هیرای لنی هستش یه دختر کاملا از خود راضی که دل آدمارو میشکونه و دنبال سلبریتی می گرده تا از پول ثروتی که دارن سواستفاده کنه و تا جیمین اینو فهمید متوجه شد که باید به هم بزنه🌿 ✖️✖️اینم از این دختره اما فراموشش نکنید✖️✖️
گوشیت جوری مونده بود که جیمین اکانتتو دید و با خودش تکرار کرد و جستجو کرد اسکرین گرفت یه اکانت دیگه گرفت و تورو فالو کرد بهت پیام داد و گوشی و خاموش کرد ///دا و تو اومدید تو اتاق دا دوباره با مال سوک رفت بیرون خواستی چرت بزنی گشنت بود و متوجه یه پیام شدی پیام جیمین بود باز کردی نمی دونستی کی بود و؟ فرستادی براش و جیمین معرفی کرد و یزره چت کردید و جیمین برات ننشست خیلی نگذشته اما دلم می خواد با هم بخوابیم خوابم نمی بره😂✊😝 تو :منم خوابم نمی بره چون گشنمه😂من میرم پایین یه چی بخورم،، و خدافظی کردید // یه لباس پوشیدی و موهاتو بالا بستی و بابلیسی کردی و رفتی دنبال سئو جین و با هم رفتید پایین یه چیزی سفارش دادید و رفتید تو گوشی و //// کوک به ته و ته به یونگی و یونگی به جیمین پیام دادن بریم پایین؟ همه قبول کردن و رفتن پایین،،،،
رفتن پایین تا جیمین تورو دید هل شد و پشت یونگی قایم شد و نشستن و داری متوجه یه صدایی میشی،، و نشستن و جیمین به تو خیره شدش یونگی داشت به جیمین نگاه می کرد و از جونگ کوک پرسید جیمین یزره عجیب نشده اصن از اون لحظه ای که اومدیم اینجا اینشکلی شده😐کوک:والا اگه بگم کلمو می کنه،، بهتره یا بپرسی یا بفهمی. یونگی: وایسا ببینم نکنه قظیه اون دخترس؟؟ کوک:هیونگ چطوری فهمیدی؟ فقط به جیمین چیزی نگیا و گرنه کلم کندس😐😐 ته :اوخ اون به من که خیلی وقته گفته نگران نباشید اون الان تو هپروته و نمی فهمه 🌼✊
اینم از این پارت منتظر بعدیش هم باشید تستچی قبول کن ✊. برید بعدی چالش
چالش: اگه اعضا بخوان ازت درخواست ازدواج بکنن تو قبول می کنی یا نه؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)