زنگ تفریح و زدن و رفتم تو سالن غذا خوری.
تو صف رفتمو یه غذا گرفتم. رفتم طرف میزی که جین و دوستاش نشسته بودن.
غذا رو بهش دادم که با عصبانبت گرفت
-مگه دفعه قبل که برام غذا گرفتی نگفتم که نودل دوست ندارم
+ب..بخشید
دوباره نرفتم تو صف. میدونستم که بهم چیزی نمیدن. رو یه میز خالی نشستم و به جین خیره شدم. که یهو برگشت به من نگاه کرد《بد بخت شدم》
ظرف غذاشو برداشت و اومد سمتم..
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
چلا نمیزالی 😭
ناظر پارت بعدی رو پاک میکنه😭😭😭💔فک کنم هیتره
داداش ادامه نمیدی؟... سکته کردم
پارت بعدی هعی رد میشع داداش😶😑😐💔
🗿😭
پارت بعدی لطفا 🙂
پادت بعدی رو تاحالا سه بار گذاشتم ولی رد میکنن
😓
توروخدا زود به زود بزار من جین لاورم طاقت ندارم جین قلدر باشه😂😂
حتما😂
عالیییییییییییییییییییی
اگه دوست داشتی به داستان منم نظر بده
پارتتتتت بعدددددد💜💜💜💜
حتما💞
بیشتر
زود تر
تو بررسیه
پارت بعد....
حتما