های ممنونم که از داستانم خوشتون اومد اینم پارت دوم♥️😂
از رو تختم پا شدم هوا تاریک شده بود با سروصدای پایین کنجکاو شدم از روی تختم بلندشدم درو نیمی باز کردم چقدر شلوغ بود کلی آدم رفت و آمد نی کردن انگار جشن بود.از توی کمد یه پیرهن کوتاه نارنجی که تا بالای زانو هام بود رو تنم کردم کفش هارو پاهام کردم آرایش ملایمی کردم توی آیینه به خودم زل زدم .انا:هی درست شکله یه....بدبخت یتیم.(خنده)از اتاق بیرون رفتم همه خیلی باکلاس شیک بودن همه ی پسر هاهم دستشون توی دست یه دختر بود. رفتم طبقه ی پایین از بالا شلوغ تر بود ولی قسمت استراحت کای دختر جمع شده بودن نزدیکش شدم که پسری رو دیدم که همه ی دخترا داشتن باهاش بگو و بخند میکردن چهره ی کشیده بی نقصی داشت درست مثله یک نقاشی زیبا و جذاب بود
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالیهههههه
بعدیییییییییی
سلام مرسی عزیزم ولی فعلا اینو ادامه نمیدم داستان بعدی رو اگر خواستی بخون "صدای ویالون در باران قشنگ است" فعلی اینو ادامه میدم🧸♥️
باشه
ولی اگه خواستی ادامه بدی بگو
💜💜💜
وای سلام 🙃من عاشق داستانت شدم😍 ادامه پیلیز🍡🍡
عزیزم مرسی که خوندی خوشحالم خوشت اومده🧸🫀حتما
تا پارت بعد نخونیم آروم نمی گیگیریم
بله بله متاسفانه شرایط انجام نشده🙃😂♥️
هعییی
عالییییی بود💗💗🥺🥺بخاطر من زود بزازشش🥺🥺🥺🥺
تنکصصص چشم حتما فعلا شرایط انجام نشده🤡😂
پارت بعد •-•💕
اولین کامنتتت
تنک بیب تو بهترین طرفدارمی🫀🤍🙃
•-•💕ذوققق
😂🧸🫀
عالی بود پارت بعد لطفا 💜🫂✨🥺
چشم حتما