از زبان هویون:
کیفمو گذاشتم رو صندلی و نشستم .همه به من زل زده بودن که با ورود جین همه به اون نگاه کردن. صندلیش کنار من بود نشست.
هرکی که اون ازش خوشش نمیومد حق نداشت نزدیکش بشه.مثل من...
خانوادش جز پولدارترینا بودن و خانواده من جز فقیر ترین ها.
همیشه با دخترای پولدار حرف میزد و کسایی مثل منو اذیت میکرد.
استاد اومد تو کلاس و درس شروع شد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالییییی
💚💚💚
عالیههه من جیهوپ لاورم اما داستانت تا اینجا خیلی خوب بود.فک کنم تنها فن بویی باشم که داستان میخونه😐😂
مرسی💞